کلمات فرهنگ معین - صفحه 52
- شجاج
- شرفاء
- شله زرد
- شهراشوب
- شوغا
- شوفاژ
- شیرخشت
- صورت جلسه
- طباعت
- ظاهرالصلاح
- عاقول
- عنبرسوز
- عیالوار
- فاتحه خواندن
- قرق کردن
- قناس
- لقمه گرفتن
- مبروص
- متبرع
- متدرج
- متعمدا
- متفرع
- متفطن
- متفقه
- متقسم
- متقلد
- متلذذ
- متهجد
- مرتجل
- مرتدع
- مرده خوار
- مزلق
- مسامره
- مستامن
- مستجاب شدن
- مستغرب
- مسرجه
- مسطوره
- اب رفتن
- ابال
- اتاشه
- اثام
- احناء
- اذرین
- اراسته
- ارتماسی
- ارنگ
- ازرده
- ازماع
- استزاده
- استشراق
- استضائه
- اشپون
- اشیانه
- اطابه
- اعاره
- التفاف
- الفته
- الیاژ
- الیجه
- امادگی
- امونیاک
- اندربای
- انسلاک
- انطواء
- انگلک
- اوراقچی
- اپارات
- بابوفیسم
- بنبل
- بندتنبانی
- بنی بشر
- تاخت زدن
- تخاقوی ئیل
- تزیید
- تسبیل
- تفویت
- تنگ سالی
- تین ایجر
- جسته گریخته
- حساب سازی
- خوالستان
- خپک
- دارالبقاء
- دامت برکاته
- دهناء
- دوسره
- دوسیدن
- ذوجسدین
- سانتی مانتال
- سراخر
- سگ ماهی
- طفره زدن
- عاتر
- علف خرس
- غرچی
- غلتانیدن
- فرهنگ نویسی
- قاتی پاتی
- اب اندام
- اب بها
- اب دانه
- اب دهان
- اب دوغ
- اب ریخته
- اب زرفت
- اب زندگی
- اب سردکن
- اب سکندر
- اب شناس
- اب نما
- اب و رنگ
- اب پاش
- اب پشت
- اب پیکر
- اب کردن
- اب کور
- اب گردش
- اب گشاده
- ابانگان
- ابجو
- ابخور
- ابخورد
- ابخوری
- ابداری
- ابزه
- ابسته
- ابسه
- ابله مرغان
- ابکند
- اتش افروز
- اتش انداز
- اتش زنه
- اتشبار
- اتشدان
- اتشک
- اتیه
- اختلاط کردن
- اخته چی
- اخشیج
- اذین
- ارامیدن
- ارایش خورشید
- ارایشگاه
- ارتروز
- ارمیدن
- ارمیچر
- ارواره
- اروغ
- از خشت افتادن
- از و جز کردن
- ازادی بخش
- ازرده جان
- ازرم جو
- ازمندی
- ازوقه
- استخوان خرد کردن
- استر بدرقه
- استین سر خود
- اسیابان
- اش دهن سوز
- اشفته دماغ
- اشکاره
- اغاجی
- افاقی
- الاچیق
- الگرو
- الیداد
- امارگر
- امد شد
- امپرسنج
- امپی سیلین
- امیزه
- انتی بیوتیک
- انسیکلوپدی
- انفلوانزا
- انژیوکت
- اهار مهره
- اهتزاز نمودن
- اهن پاره
- اهیانه
- اوریدن
- اویزان شدن
- اویزش
- اپ تو دیت
- اگیم
- ایین دادرسی
- بار اوردن
- باز گو کردن
- بجا اوردن
- بر باد تند نشستن
- برو بیا داشتن
- بز خریدن
- بند امدن
- تالیف کردن
- تر و چسبان
- تن اسانی
- تنگ داشتن
- جابه جا شدن
- جان افرین
- جز زدن
- جل و پلاس
- خارج خواندن
- خالی بندی
- خرقه سوختن
- دل ازار
- دو به هم زنی
- دیده بر کردن
- رنگ اور
- رو اوردن
- رو پوشیدن
- زنخ زدن
- سر برکردن
- سر در اوردن
- سفت زن
- شال و کلاه کردن
- شر و ور
- صرفه داشتن
- طالع ور
- عیار گرفتن
- غرض داشتن
- غل خوردن
- غل دادن
- غله بوم
- غله کردن
- غنچه ٔ کبک دری
- فراخ دهن
- فراخ دیده
- فرو امدن
- فرود امدن
- فلاپی دیسکت
- فلنگ را بستن
- قامت بستن
- قصه کردن
- قلم دادن
- لای چین کردن
- لغو گفتن
- لگد انداختن
- مشک دانه
- مظالم کردن
- منظور کردن
- نسخه کردن
- نق نقو
- نقاره چی
- هارت و پورت
- هرزه شدن
- هم اغوشی
- هم تازیانه
- هم پالکی
- هماهنگی کردن
- هنگامه ساختن
- وصله چسباندن
- وغ زده
- ولو شدن
- پاره خوار
- پارک سوار
- پایین امدن
- پخته کردن
- پدر مادر دار
- پدید امدن
- پر سیاوشان
- پراگنده دل
- پستان بند
- پشت میز نشین
- پشم ریختن
- پهلو نگه داشتن
- پوست خر کن
- پیشانی سودن
- پیشانی نهادن
- چاق کردن
- چشم وهم چشمی
- چل بند
- کاسه شدن
- کشاله کردن
- کشش کردن
- کل مکل
- کلید کردن
- کوسه برنشین
- کوسه ماهی
- گرد اوردن
- گرد و خاک کردن
- گرد و غند
- گرفتار امدن
- گرگ اشتی
- گل اذین
- گل انداختن
- گنه گنه
- گوشت خوار
- یر به یر شدن
- بدحساب
- بردنگ
- برف پاک کن
- برنج کوبی
- بلا استفاده
- بلند پایه
- بوجاری
- بیمر
- بینابین
- تادب
- تاذن
- تاریخ رومی
- تبییض
- تعاند
- توامان
- ثقه الاسلام
- جست و خیز
- جهانگشایی
- خراشنده
- خراص
- رب النوع
- رنگ امیز
- روغن سوزی
- زبان گیر
- شاش بند
- شلپ شلوپ
- عفص
- غرض ورزی
- فرو گذاردن
- قدومه
- قراسوران
- قلتاق
- متانی
- متعظ
- مشاش
- اتش نشان
- اجیل
- استجازه
- استلحاق
- اشمال
- اصعاد
- اصلاح دادن
- الامد
- انهضام
- اوردگاه
- بلغور کردن
- تن دردادن
- جرباء
- جوش کوره
- خروس کولی
- دادباخته
- داشبرد
- سیچقان ئیل
- شله قلمکار
- طسق
- عزیمت کردن
- عینهو
- غسل خانه
- غلاب
- فراش باشی
- فریفتار
- اب تاختن
- اب نشاط
- اب ورز
- اب چلو
- اب کشیدن
- ابگون
- اتروپین
- ادم کش
- ارزومند
- از پای در امدن
- اسودن
- اسپیرین
- اشخانه
- اشوفتن
- اغشتن
- اماجگاه
- انتی هیستامین
- انفولانزا
- انژیوگرافی
- اهن ربا
- اوانگارد
- اویژه
- اکروبات
- اکنه
- بر باد سرد نشاندن
- بزم ارا
- تن اسان
- تنگ امدن
- جا اوردن
- درشکه چی
- دل اشوب
- راپرت چی
- سوزن بان
- طرح ریختن
- طمع بردن
- فراغت داشتن
- ناخن چیدن
- واقعه رسیده
- پهلو دادن
- پی جویی
- بالا بلند
- براورده
- تاب برداشتن
- تبرء
- تفوه
- توشمال
- جازمه
- جهارا
- جوجه خروس
- دم جنبانک
- صلحاء
- فرنجمشک
- ماکل
- اذرخش
- استیمان
- اشکارساز
- اغز
- اهسته
- بشنجه
- سابوره
- عملگی
- اب درمانی
- ابگرد
- بیرون امدن
- قزل الا
- پیش امدن
- گرد امدن
- بته جقه
- تانیس
- تختگاه
- شماردن
- ابنوس
- انفتاح
- اب باز
- افتاب پرست
- افریدگار
- چک و چانه
- تعزیه گردان
- زردالو
- متشتت
- اب قند
- کنار امدن
- بالا نمودن
- بایین
- بندیوان
- تسامع
- توسعه طلبی
- حکما
- خردادگان
- خودشیرینی
- سهوا
- مبایعه
- محذورات
- مشتهیات
- مشمئز
- مفادات
- ادیش
- ارامی
- اریغ
- اشانه
- الاوه
- اماتور
- بالوایه
- تنجیده
- جامع الشرایط
- جزغاله
- شولان
- صناب
- قاشر
- ابونمان
- از جا در رفتن
- اش و لاش شدن
- اغازیدن
- اهنین
- بساط در اوردن
- بغ کردن
- به هم برامدن
- بی سکه کردن
- جرس زدن یا جنباندن
- دق و لق
- سر و کیسه کردن
- صفحه ارایی
- عشوه خریدن
- فربه کردن
- قول دادن
- ناز و نوز
- نوبر کردن
- پر نهادن
- چکامه سرا
- گزاره کردن
- برگ ریزان
- بزداغ
- تفنگ چی
- جربزه
- جوهر فرد
- دست بازداشتن
- رادبو
- سانتریول
- امرزش
- داغسر
- فدره
- اب دزدک
- ابکش
- اذار
- دو ترکه
- ریم اهن
- قول نامه
- جیرجیرک
- بندبازی
- عاجلا
- عرافت
- ازور
- باززدن
- اندفاع
- باکلاس
- برروشن
- بلورجات
- رگلاژ
- شترگلو
- ضغطه
- استشفاع
- استقضاء
- دست پاچگی
- فراخ کندوری
- امفیبول
- اویزان
- حاجی لک لک
- فن و فن
- گوشت تلخ
- بی انضباط
- بافته
- بعضا
- بغته
- شارت و شورت
- فرصاد
- فریرون
- انتی تز
- پرت و پلا گفتن
- بقیه الله
- تصدیر
- ازادوار
- سر اوردن
- شرفیابی
- باسق
- بیدستر
- اردینه
- باسکول
- بشمه
- تازنگ
- تخمار
- تره تیزک
- دمغازه
- شفره
- قارقارک
- اشناگر
- تنک بیز
- صفرا کردن
- عرق جوش
- فندق زدن
- معاف کردن
- چس خور
- کله شق
- کله پا شدن
- گرد و قلنبه
- تکمار
- دید زدن
- قواهر
- تب یازه
- عرق گز
- کولاک کردن
- غریب زاده
- پیام دادن
- برغوث
- بارزد
- رفوزه
- اشکال تراشیدن
- تاریخ جلالی
- خشک بازه
- داغ دیدن
- دور نویس
- رحمت العالمین
- رخت انداختن
- زاغ نول
- سال گرفتن
- عر زدن
- علی الطلوع
- فراز بردن
- فریاد یافتن
- فهلویه
- قبراق
- قبلیت
- قد دادن
- قر زدن
- قر و غمزه امدن
- قشقرق
- قط زدن
- قطابه
- قلاب گرفتن
- قلتشن
- قنددان
- قوی ئیل
- لاسکوی
- لانجین
- لتراست
- لجن مال
- لنگ انداختن
- لهیده
- ماجرا راندن
- مانده علی
- متامورفوز