سلاله

این واژه در زبان فارسی و عربی به معانی و کاربردهای مختلفی اشاره دارد که در ادامه به تفصیل توضیح داده می‌شود:

معانی لغوی

1- بیرون کشیده شده:

سلاله به معنای آن چیزی است که از یک چیز دیگر بیرون کشیده می‌شود. این واژه به مفهوم برگزیده، چکیده و خلاصه هر چیز اشاره دارد. به عبارت دیگر، این کلمه نماد انتخاب و برگزیدگی است و نشان‌دهنده‌ی آن است که از میان چیزهای مختلف، یک مورد خاص و منحصر به فرد انتخاب شده است.

2- گِل نرم:

در این معنا، سلاله به گِل نرمی اشاره دارد که وقتی آن را بفشارند، آب از آن بیرون می‌آید.

3- نطفه:

این کلمه به نطفه یا آب پشت مردم نیز اشاره دارد، که به معنای آغاز زندگی و نسل‌زایی است.

4- نسل و فرزند:

این واژه به معنای فرزند، بچه و طفل صغیر نیز به کار می‌رود و به نسل و ادامه حیات اشاره دارد.

اسم دخترانه

سلاله به عنوان یک اسم دخترانه در زبان عربی و فارسی شناخته می‌شود. این اسم به معنای فرزند، نسل و نطفه است و به نوعی به ارزش و اهمیت نسل‌زایی و ادامه حیات اشاره دارد. این اسم به ویژه در زمینه‌های مذهبی و قرآنی مورد استفاده قرار می‌گیرد و بار معنایی عمیقی دارد.

مناطق جغرافیایی

نام یک روستا:

سلاله همچنین نام دهی در شهرستان اردبیل است که جزء دهستان مغان بخش گرمی می‌باشد. این منطقه کوهستانی و گرمسیر دارای 184 نفر سکنه است و آب آن از چشمه تأمین می‌شود. محصولات اصلی این منطقه شامل غلات و حبوبات است و شغل اهالی زراعت و گله‌داری می‌باشد.

نام یک شهر:

سَلالَه شهری در جنوب عمان و مرکز اداری فرمانداری ظفار است. این شهر در سال 2001 دارای 163,600 نفر جمعیت بوده و در وسط دشتی حاصل‌خیز و در کنار دریای عرب قرار دارد. ساخت لنگرگاه و سردخانه‌ای مدرن در این شهر به گسترش صنعت ماهی‌گیری کمک کرده است.

لغت نامه دهخدا

( سلالة ) سلالة. [ س ُ ل َ ] ( ع اِ ) آنچه بیرون کشیده شود از چیزی. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ). || بمجاز به معنی خلاصه. ( آنندراج ). برگزیده. خلاصه هرچیز. ( فرهنگ فارسی معین ):
کعبه در ناف زمین بهتر سلاله ست از شرف
کاندر ارحام وجود از صلب فرمان آمده.خاقانی.وی درعجم سلاله اصل کیان شده
وی در عرب زبیده اهل زمان شده.خاقانی. || گِل نرم که چون آن را بفشارند آب از آن برآید. ( از تفسیر در المنثور ): فرمان آمد فرشتگان را تا خاک فرو کردند در مهان یمن و طایف پس ابری بیامد و آب اندر وی ببارید آنگه آب رحمت ببارید و به دو سال خشک شد و به دو سال سلاله گشت و به دو سال فخار شد. ( قصص الانبیاء ص 9 ).
عجیب نیست اگر از طین بدر کندگل و نسرین
همان که صورت آدم کند سلاله طین را.سعدی. || نطفه. ( غیاث ) ( دهار ). آب پشت مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ):
عزیزتر ز تو کس نیست بر پیمبر از آنک
سلاله گل اویی و لاله گل او.خاقانی. || فرزند. ( منتهی الارب )( دهار ). بچه و طفل صغیر. ( غیاث ) ( آنندراج ):
نیک نگه کن به آفرینش خود در
تا بگه پیریت ز حال سلاله.ناصرخسرو.خدای تا گل آدم سرشت و خلق نگاشت
سلاله چو تو دیگر نیافریداز طین.سعدی.|| نسل. ( فرهنگ فارسی معین ).
سلاله. [ س ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل، محلی کوهستانی و گرمسیر است، دارای 184 تن سکنه و آب آن از چشمه است. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ معین

(سُ لَ یا لِ ) [ ع. سلالة ] (اِ. ) نسل، فرزند، نطفه.

فرهنگ عمید

۱. نسل.
۲. فرزند.
۳. [قدیمی] آنچه از چیزی بیرون کشیده شود.
۴. [قدیمی] نطفه.
۵. [قدیمی] خلاصه.

فرهنگ فارسی

خلاصه، نسل، فرزند، نطفه
( اسم ) ۱ - آنچه بیرون کشیده شود از چیزی ۲ - نطفه. ۳ - بچه کودک. ۴ - نسل. ۵ - خلاصه هر چیز بر گزیده.
ده جزئ دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل.

فرهنگ اسم ها

اسم: سلاله (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: solāle) (فارسی: سلاله) (انگلیسی: solale)
معنی: فرزند، نسل، نطفه

جملاتی از کلمه سلاله

کبر و سرکشی تا چند ای سلالهٔ انسان حال آخرین بنگر، ذکر اولین برخوان
سلاله ی چو تو بدَرَد هیولی انسان نفوس عاقله را شد بر آن عرض مسجود
اولین شاهان ساسانی خود را از سلاله الهی دانسته و (بی) می‌نامیدند.
قبیله‌ی کایی از اول حدود 400 خانوار بوده‌اند که در دوره عثمان غازی به بعد افزایش جمعیت چشم‌گیری داشته‌اند.کایی یعنی اصیل و قدرتمند و باشکوه که از سلاله‌ی گون خان فرزند اوغوز خان هستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم