مرآت به معنای آینه یا مظهر است و در ادبیات و هنر به کار میرود. این واژه میتواند به آثار هنری، ادبی و فرهنگی اشاره کند که به نوعی بازتابدهنده واقعیتها و احساسات انسانی هستند. در هنر، مرآت به آثاری اطلاق میشود که توانایی نمایش زیباییها و نواقص جامعه را دارند. به طور کلی، مرآت میتواند به عنوان ابزاری برای بررسی و تحلیل زندگی اجتماعی و فردی به شمار آید. این واژه به عنوان یک مفهوم فلسفی و هنری، تأثیر عمیقی بر روی هنر و ادبیات دارد. این مفهوم به هنرمندان و نویسندگان این امکان را میدهد که با بازتاب واقعیتها و تجربیات انسانی، آثار خود را غنیتر کنند. از طریق این اصطلاح، هنرمندان میتوانند به نقد اجتماعی بپردازند و زوایای پنهان زندگی را نمایان سازند. بنابراین، مرآت نه تنها ابزاری برای بیان هنری است، بلکه وسیلهای برای تفکر و تأمل در مورد جامعه نیز محسوب میشود.

مرآت
لغت نامه دهخدا
مردم نادیده باشد روسیاه
مردم دیده بود مرآت ماه.مولوی.
مرآة. [ م ِرْ ] ( ع اِ ) ( از «رأی » ) آینه. آئینه.( زمخشری ) ( دستور الاخوان ) ( غیاث اللغات ). آنچه که درآن خود را بینی. ج، مراء و مرایا. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || به استعاره مکانی را گویند که منظره و تماشاگاه شود. ( از اقرب الموارد ).
مرآة.[ م َرْ ] ( ع اِ ) ( از «رأی » ) دیدار. منظر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ازمتن اللغة ). یقال: امراءة حسنةالمرآة؛ یعنی خوب دیدار و کذلک رجل حسن المرآة؛ و فی المثل تخبر عن مجهوله مرآته؛ ای ظاهره یدل علی باطنه. ( از منتهی الارب ). آنجا از روی که چشم بر آن افتد. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص ) سزاوار. ( از منتهی الارب ). جدیر: هو مرآة بکذا؛ ای جدیر بها. ( اقرب الموارد ). شایسته. درخور.
مرات. [ م َرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ مَرَّة. ( ترجمان علامه جرجانی ص 87 ). دفعات. بارها: به کرات و مرات؛ به دفعات. رجوع به مَرَّة شود.
فرهنگ معین
(مَ رّ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ. مرة، دفعه ها، مرتبه ها.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مره مرتبه ها دفعات. یا بکرات و مرات. مکررا بکرات.
( مر آت ) محمد مهدی جهانسوز پسر مرحوم محمد جواد میرزا ( و. کرمانشاه دوازدهم ربیع الاول ۱۲۹۲ ه.ق ) پس از تحصیل مقدماتی در حوزه درس ملااکبر خراسانی از شاگردان حاج ملاهادی سبزواری و آقا میر شهاب شیرازی به آموختن فنون ادبی پرداخت سپس بخدمت حسنعلی خان امیر نظام گروسی حاکم کرمانشاه در آمد. مر آت سالی چند در نزد بعضی از فرمانروایان ایالات بخدمت انشائ ( منشیگری ) اشتغال ورزید به بیشتر بلاد ایران مسافرت کرد. پس از سفری باروپا به تهران بازگشت و بخدمت دولتی در آمد و حائز مقامات عالی اداری شد. در نظم و نثر خاصه نگارش نامه های دوستانه و فنون محاوره و حضور جواب و ایراد امثال توانائی و شهرت بسزا داشت.
( اسم ) آیینه جمع: مرائ مرایا: مردم نادیده باشد روسیاه مردم دیده بود مر آت ماه. ( مثنوی )
آئینه
فرهنگ اسم ها
معنی: آینه، ( آینه و آئینه
دانشنامه اسلامی
مرر (۳۴ بار)
جملاتی از کلمه مرآت
اختران پرتو مرآت دل انور ما دل ما مظهر کلّ کلّ همگی مظهر ما
حق او را ساخت مرآت کمالش که باشد مظهر وصف جلالش