درس

درس

کلمه درس در زبان فارسی به معنای محتوای آموزشی یا یادگیری است که به منظور انتقال اطلاعات، مهارت‌ها یا مفاهیم به دانش‌آموزان یا دانشجویان ارائه می‌شود. این واژه در زمینه‌های آموزشی و تحصیلی به کار می‌رود و می‌تواند به انواع مختلفی از آموزش‌ها اشاره داشته باشد، از جمله آموزش رسمی در مدارس و دانشگاه‌ها یا آموزش‌های غیررسمی در محیط‌های کاری و فرهنگی.

تعریف عمومی:

این واژه به معنای بخشی از یک برنامه آموزشی است که می‌تواند شامل موضوعات مختلفی باشد. این موضوعات می‌توانند شامل ریاضیات، علوم، زبان، تاریخ و غیره باشند و هر یک هدف خاصی را در راستای رشد فکری، مهارتی یا فرهنگی فراگیر دنبال می‌کنند. درس به نوعی واحد اصلی یادگیری در نظام آموزشی محسوب می‌شود و ساختار آن معمولاً بر اساس سطح تحصیلی و نیازهای آموزشی طراحی می‌گردد.

یک درس معمولاً شامل موارد زیر است:

ابتدا هدف آموزشی مشخص می‌کند که دانش‌آموز در پایان درس باید چه مطالبی را بیاموزد. سپس محتوا شامل اطلاعات و مفاهیمی است که در طول تدریس ارائه می‌گردد. بخش دیگر، روش تدریس است که نحوه ارائه محتوا را تعیین می‌کند و می‌تواند شامل سخنرانی، فعالیت‌های گروهی یا کارگاه باشد. در پایان، ارزیابی برای سنجش میزان یادگیری دانش‌آموزان از طریق امتحان، پروژه یا تکلیف انجام می‌شود.

انواع:

آموزش‌ها به طور کلی به سه نوع تقسیم می‌شوند: تئوری که شامل مباحث نظری و مفاهیم علمی است، عملی که بر کارگاه‌ها و فعالیت‌هایی تمرکز دارد که به یادگیری مهارت‌های خاص کمک می‌کند، و با پیشرفت فناوری، آنلاین نیز به عنوان روشی نوین و مؤثر در آموزش به کار می‌رود.

معادل انگلیسی:

این کلمه در انگلیسی معمولاً به دو صورت ترجمه می‌شود. یکی instruction که بیشتر به معنای آموزش یا ارائه محتواست. دیگری course است که به یک واحد آموزشی یا مجموعه‌ای از دروس اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

درس. [ دَ ] ( ع مص ) کوفتن خرمن گندم را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِراس. و رجوع به دراس شود. || کهنه کردن جامه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کهنه گردیدن جامه. ( از منتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدی است. || سبق گفتن. ( از منتهی الارب ). تعلیم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || درس کتاب کردن. ( از منتهی الارب ). خواندن کتاب و اقدام به حفظ کردن آن. ( از اقرب الموارد ). علم خواندن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( از ترجمان القرآن جرجانی ). تعلم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دراسة. و رجوع به دراسة شود. || حائض گردیدن زن. ( منتهی الارب ). حائض شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ازدهار ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دُروس. و رجوع به دروس شود. || آرمیدن با جاریه. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از اساس ). || سخت گَرگین و قطران مالیده شدن شتر. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رام کردن ناقه را. ( از اقرب الموارد ). || بعیر لم یدرس ( به صیغه مجهول )؛ شتری که سوار آن نشده باشند. ( از منتهی الارب از اصمعی ). و در لسان العرب لم یدرَّس از باب تفعیل ذکر شده است. ( از ذیل اقرب الموارد ). || ناپدید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ).
درس. [ دَ ] ( ع اِ ) سبق. ( منتهی الارب ). قسمتی از آنچه درس داده شود.( از اقرب الموارد ). || راه پنهانی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج، دُروس. ( اقرب الموارد ). || گر شتر. ( منتهی الارب ). آثار جرب در شتر. ( ناظم الاطباء ). اولین آثار جرب. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || دم شتر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِرْس. و رجوع به دِرس شود. || جامه کهنه و پوسیده. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دِرْس. و رجوع به دِرس شود. || أکل و خوردن سخت. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
درس. [ دَ ] ( ع اِ ) سبق و چیزی که معلم به شاگرد می آموزاند خواه از روی کتاب باشد و یا از خارج.( ناظم الاطباء ). موضوعی که معلم به شاگرد آموزد. خواندن کتاب، به لفظ گفتن و دادن و گرفتن و کردن و خواندن مستعمل است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ):
در درس دعوت از پی هارونی درش
پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست.خاقانی.بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

فرهنگ معین

(دَ ) [ ع. ] ۱ - (اِمص. ) دانش آموزی، آموزش. ۲ - (مص م. ) آموختن، تعلیم دادن. ۳ - (اِ. ) هر بخش از کتاب که در یک نوبت آموخته شود ج. دروس.

فرهنگ عمید

۱. مطلبی که آموزگار از روی کتاب به شاگرد یاد بدهد.
۲. هر جزء و قسمت از کتاب که در یک نوبت آموخته شود.
۳. [قدیمی] راه پنهان.

فرهنگ فارسی

هرجزئ وقسمت ازکتاب که دریک نوبت آموخته شود
۱ - ( مصدر ) آموختن تعلیم دادن. ۲ - ( اسم ) دانش آموزی آموختن. ۳ - ( اسم ) موضوعی که معلم به شاگرد آموزد. ۴ - هر بخش از کتاب یا رساله که در هر جلسه آموخته شود جمع دروس.
جامه کهنه دم شتر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَُمِّیَّ: ناخوانده درس
معنی أَُمِّیِّینَ: درس نخوانده ها
معنی دَرَسْتَ: درس گرفته ای - آموخته ای(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است، چون اگر چه هر دو به معنای آموختن است، ولی دراست غالبا در جائی بکار میرود که انسان از روی کتاب درسی را بگیرد و بخواند تا بیاموزد. )
معنی تَدْرُسُونَ: می خوانید - درس می خوانید(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است، چون اگر چه هر دو به معنای آموختن است، ولی دراست غالبا در جائی بکار میرود که انسان از روی کتاب درسی را بگیرد و بخواند تا بیاموزد. )
معنی یَدْرُسُونَهَا: آن را بخوانند-از آن درس بخوانند(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است، چون اگر چه هر دو به معنای آموختن است، ولی دراست غالبا در جائی بکار میرود که انسان از روی کتاب درسی را بگیرد و بخواند تا بیاموزد )
تکرار در قرآن: ۶(بار)
«درس» به معنای فراگیری است و این تهمتی بود که مشرکان به پیامبر(صلی الله علیه وآله)می زدند.
پیوسته خواندن. طبرسی در ذیل آیه 105 انعام فرموده: درس به معنی استمرار تلاوت است. به کهنه شدن اثر «درس الاثر» گویند زیرا که با گذشت زمان کهنه شده است. پس یکبار خواندن درس نیست یعنی همین طور آیات را در قالب‏های مختلف بیان می‏کنیم برای اغراض به خصوصی و تا بگویند آن را درس خوانده و آموخته‏ای و تا آنرا بر اهل دانش روشن کنیم لام در «لیقولوا» برای غایب است یعنی تصریف آیات برای عللی است و در نتیجه اهل کفر از تصریف سوء استفاده کرده و خواهند گفت که از دیگران آموخته‏ای. بعضی‏ها آنرا «دُرِسَتْ» به صیغه مجهول و مؤنّث غائب خوانده‏اند یعنی تا بگویند: این سخنان کهنه شده و از گفتار گذشتگان است و نیز «دارَسْتَ» خوانده‏اند. * که کتاب را تعلیم می‏کردید و می‏خواندید. خطاب به اهل مکّه است مراد از طائفین، یهود و نصاری اند یعنی: این قرآن را نازل کردیم مبادا بگوئید کتاب فقط به دو طائفه پیش از ما نازل شد و ما خواندن آنها غافل بودیم.

جمله سازی با درس

من از تو، به رنج اندر و در صومعه زاهد امروز به رقص اندر و در مدرسه ملا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیز
هیز
گوت
گوت
مابه التفاوت
مابه التفاوت
فال امروز
فال امروز