هیبت

معانی لغوی

شکوه و بزرگی: هیبت به معنای عظمت و شکوه است، این واژه در توصیف اشیاء، افراد یا موقعیت‌هایی به کار می‌رود که قدرت، جلال و زیبایی خاصی دارند.

ترس و بیم: در معنای دیگر، هیبت به احساس ترس و بیم نیز اشاره دارد، به ویژه در مواجهه با قدرت یا جلالتی بزرگ.

در متون دینی

در زمینه اسلامی، هیبت به حالتی اشاره دارد که از شناخت قدرت و عظمت خداوند در دل انسان پدید می‌آید. این حالت به انسان یادآوری می‌کند که او در برابر قدرت مطلق خداوند چقدر ناچیز و نیازمند است. به عبارت دیگر، این اصطلاح در اینجا نتیجه شناخت عمیق از خداوند و مقام اوست.

هیبت در نماز و عبادت به عنوان یک آداب باطنی تلقی می‌شود. این حالت فراتر از تعظیم است و به نوعی از خوف و احترام عمیق نسبت به خداوند اشاره دارد. این حالت به معنای ترس از خداوند نیست، بلکه به معنای بزرگداشت و عظمت اوست.

لغت نامه دهخدا

هیبت. [ هََ ب َ ] ( ع اِ ) هیبة. ترس و بیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )

فرهنگ معین

(هِ بَ ) [ ع. هیبة ] (اِ. ) ۱ - ترس، هول. ۲ - شکوه، عظمت.

فرهنگ عمید

۱. مخافت، ترس و بیم.
۲. شکوه و بزرگی.

فرهنگ فارسی

مخاف، ترس وبیم، شکوه وبزرگی
۱- (اسم ) ترس بیم. ۲- شکوه بزرگی.

فرهنگ اسم ها

اسم: هیبت (پسر) (عربی) (تلفظ: heybat) (فارسی: هیبت) (انگلیسی: heybat)
معنی: جلال، شکوه، رعب

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] هیبت در لغت هم به معنای ترس و هول، و هم به معنای شکوه و عظمت آمده است.
هیبت از خدای تعالی حالتی است که از شناختن قدرت خدا و حشمت و مهابت و نفوذ مشیت او و ناچیزبودن خود و در همه چیز نیازمند بودنش به خدای تعالی برای انسان پدید می آید و قهراً پیدایش مراتب و درجات آن هم بستگی به پیدایش مراتب معرفت مذکور است.
هیبت از آداب باطنی نماز و نوعی عبادت است و فراتر از تعظیم است. هر خوفی را هیبت نمی گویند بلکه خوفی است که به سبب بزرگداشت و عظمت و جلالت از کسی برای انسان حاصل می شود؛ هیبت نامیده می شود.
هیبت و خشیت از خدای تعالی در انبیاء اولیاء و علمای الهی بیشتر از دیگران و در آن ها نیز بحسب مراتب شناخت آن ها نسبت به عظمت خدای تعالی و شناخت آن ها از توحید متفاوت است.
از سیدالساجدین علیه السلام روایت شده: هنگامی که برای نمازگزاران وضو می گرفت، رنگ مبارکش زرد می شد و چون به نماز خواندن می ایستاد لرزش به اندامش می افتد از علت این حالت پرسیده شد. در پاسخ فرمود: نمی دانید که پیش روی چه کسی می ایستم؟

جملاتی از کلمه هیبت

قاف از خبر هیبت این خوف به تحقیق چون سین سلامت ز پی خواجه روانست
چگونه بر اخبار وقوف یابم و نامهای بشارت و دیگر مهمات به اطراف رسانم؟ و بی شمشیر برّان که گوهر در صفحه آن چون ستاره است در گذر کاه‌کشان و ماننده مورچه‌ای بر روی جوی آب در سبزه روان، آب شکلی که آتش فتنه از هیبت آن مرده است، آتش زخمی که آب‌روی ملک از وی بجای مانده.
نیز گفت: شاه را شایسته نیست که پیش از آن که هیبت وی در دل یارانش جای کند، خواهان محبت ایشان بود، چه پس از جای کردن هیبت او، با کمترین مؤونتی محبت ایشان را بدست آرد. اما اگر پیش از آن، محبت ایشان خواهد، نه بر او گرد شوند و نه تواند ایشان را ضبط کند.
شیر باز آمدو شیران همه روباه شدند همه را هیبت او خشک فرو بست ز فر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم