فرهنگ معین - صفحه 71
- شاخ
- اخته کردن
- سراویل
- آفتاب مهتاب
- عطوف
- گچ بری
- یان
- آخرین
- توانگر
- مختلف
- اطیب
- خانم
- خانمی
- مرز
- کلید
- تشحیذ
- تعلیف
- انگور
- اجلاف
- فبها
- باري
- الینه
- نخست
- حَ
- شور
- بایگان
- نکول
- موزه
- موجه
- باع
- لابد
- فراهم
- زه
- کاستن
- ورک
- مجال
- آونگ
- تقلا
- آقچه
- قرض و قوله
- فاحشه
- عجین
- استراحت
- بامه
- پاییز
- دارالاماره
- یواش
- قلاب
- کوبیدن
- دیباچه
- مرصد
- کوفته
- موز
- دست مایه
- استحضار
- نام بردار
- ارگانوم
- سپوز
- جالیز
- آتش نشانی