شور

شور

علاوه بر این که در معنی شور و نمکین به کار می رود، به معنی نوعی احساس و علاقه هم به کار می رود که این ناشی از علاقه، تحسین یک ایده، است.

  • ز شور عشق مرا شد دل خراب لذیذ که می شود چو نمکسود شد کباب لذیذ
  • محو شد در حسن آن کان ملاحت، دیده ها از زمین شور، بیرون شد نباشد دانه را
  • عجب شوریده وضع عالم، از رخ پرده یکسو کن! که گیرد روزگار از حیرت روی تو آرامی!!

معانی دیگر: ورزیدن، به کار بردن، عمل کردن، زیر و زبر کننده، برهم زننده، هیجان، غوغا، فتنه، آشوب، پرنمک، بدشگون

لغت نامه دهخدا

شور. ( ص ) چیز پرنمک. ( رشیدی ). نمکین. ( غیاث اللغات ). چیزی پرنمک. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نمکین و هر چیز که طعم نمک در آن باشد. ( ناظم الاطباء ). طعمی و لذتی باشد معروف. ( برهان ) ( از جهانگیری ). چیزی که در آن مزه نمک بیش از اعتدال باشد. پرنمک. ( حاشیه برهان چ معین ). طعم نمک. مالح. مملوح. نمک سود. با نمکی بیش از حد مطبوع.

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) مشورت کرد. ۲ - (اِمص. ) مشورت.
۱ - (اِ. ) هیجان. ۲ - غوغا. ۳ - فتنه، آشوب. ۴ - مخلوط خیار وگل کلم و کرفس و هویج و سبزی را در آب نمک خیساندن. ۵ - (ص. ) پرنمک. ۶ - بدشگون.
(اِمص. ) ورزیدن، به کار بردن، عمل کردن. ۲ - (اِفا. ) در ترکیبات به معنی «شورنده » آید: الف - (به کار برنده، ورزنده ): سلاحشور، سلحشور. ب - زیر و زبر کننده، برهم زننده: خاکشور.

فرهنگ عمید

مشورت، کنکاش.
* شور کردن: (مصدر لازم ) مشورت کردن، کنکاش کردن، رای زدن.
نمکین، پرنمک، ویژگی هر چیزی که طعم نمک داشته باشد.
۱. آشوب، غوغا، فریاد.
۲. فتنه.
۳. هیجان، آشفتگی.
* شور و غوغا:
۱. آشوب و غوغا، فریاد و فغان.
۲. هیجان و آشفتگی، هیاهو.
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی.

فرهنگ فارسی

نمکین، پرنمک، هرچیزی که طعم نمک داشته باشد، آشوب، غوغاوفریاد، فتنه، هیجان و آشفتگی
( مصدر ) شستن شوییدن: شورواشور.
اصطلاح موسیقی

فرهنگستان زبان و ادب

{brined} [علوم و فنّاوری غذا] مادۀ غذایی که برای حفظ یا ایجاد طعم در آب نمک نگهداری می شود

دانشنامه عمومی

شور (ترانه سامانتا سنگ). «شور» ( به انگلیسی: Emotion ) ترانه ای سرودهٔ بَری و رابین گیب است که اولین بار در سال ۱۹۷۷ توسط سامانتا سنگ اجرا شد. بی جیز هم نسخهٔ خودشان از این قطعه را ضبط کرده اند که در آلبوم آهنگ های عاشقانه ( ۱۹۹۴ ) و یک آلبوم برگزیدهٔ آثار در سال ۲۰۰۱ منتشر شده است. همان سال دستینیز چایلد نسخهٔ دیگری از «شور» را ضبط کردند که به یک موفقیت بین المللی بدل شد. 
در نسخهٔ اصلی «شور»، خود بَری گیب با فالستوی همیشگی اش، آواز سامانتا سنگ را همراهی می کند. این تنها ترانهٔ موفق سامانتا سنگ بود که در زمان انتشارش در ایالات متحده تا ردهٔ سوم بیلبورد هات ۱۰۰ صعود کرد. 
راب شفیلد در رولینگ استون «شور» را «یک آهنگ عالی که هرگز از مُد نمی افتد» توصیف کرده است. 
شور (دهانه). شور یک دهانه برخوردی در ماه است. 
این دهانه ۴ دهانه اقماری دارد. 
شور (سیب و سوران). شور، روستایی در دهستان پسکوه بخش پسکوه شهرستان سیب و سوران در استان سیستان و بلوچستان ایران است. 
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۳۲ نفر ( ۳۲ خانوار ) بوده است. 
شور (فیلم ۱۹۸۲). شور ( انگلیسی: Passion ) فیلمی تجربی به کارگردانی ژان - لوک گدار محصول سال ۱۹۸۲ است.
شور (گیاه). شور ( نام علمی: Salsola soda ) نام یک گونه از سرده علف شور است.

دانشنامه آزاد فارسی

شور (خوراک). نام عام مخلوط در آب نمک نهادۀ شماری از میوه ها و سبزی ها و ادویه ها که برای تحریک اشتها به همراه غذای اصلی صرف می شود. مهم ترین اقلامی که می توان جداجدا یا با مخلوط آن ها شور درست کرد، عبارت اند از خیار، خیار چنبر، فلفل سبز، هویج، کلم پیچ سفید و قرمز، گل کلم، کلم قُمری، سیب زمینی ترشی، گوجه فرنگی کال، بادنجان، زال زالک، چغالۀ بادام، و کرفس. معروف ترین نوع شور، خیار شور است. از برگ مو نیز شور درست می کنند.
شور (گیاهان). گیاهان متعلق به جنس Salsola از تیرۀ چغندر. این گیاهان، یک ساله یا چندساله، با ساقه و شاخه هایی غیر بندبند، گل های نرماده، و کاسه ای پنج دندانه ای هستند که هنگام رسیدن میوه به بال عرضی اطراف آن تبدیل می شود. گیاهان شور در فصل پاییز زیبایی خاصی به مناطق بیابانی می دهند. از خاکستر برخی از گونه های این جنس، که دارای مواد قلیایی فراوان اند، به جای سود استفاده می کنند. حدود ۴۰ گونه از این جنس در مناطق بیابانی و شور ایران می روید.
شور (موسیقی). نام یکی از دستگاه های موسیقی ایران. همچنین آوازی که هنگام رقص و سماع برآید. در موسیقی کهن قبل از اسلام مجموعه ای به این نام موجود نیست. واژۀ شورک یکی از ۵۲ مقام معمول در مصر، لبنان، و سوریه محسوب می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أُجَاجٌ: آب شور متمایل به تلخی - آبی که شوریش زیاد باشد
تکرار در قرآن: ۴(بار)
شور

جملاتی از کلمه شور

گرچه نقشی هر دم از طوفان زند دریا بر آب اشک ما را در فراق یار شور دیگرست
آنکه گوید مدح از بهر صله تخم خود ضایع کند در شوره زار
به جهان گرمی هنگامه حسنست ز عشق شورش اندوز ز غوغای هزارست بهار
گمان برد کاندر نیستان شدست ز خون روی کشور میستان شدست
ز شور عشق مرا شد دل خراب لذیذ که می شود چو نمکسود شد کباب لذیذ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم