شاخ

شاخ

گوزن و شاخ‌ های آن از دیرباز در تمدن ها و اساطیر مختلف به عنوان نمادهایی با معانی عمیق و متنوع شناخته شده‌اند.

در بسیاری از تمدن‌ ها، گوزن به عنوان نماد قدرت، زیبایی و شکوه طبیعت مطرح بوده است.

شاخ‌ این حیوان به دلیل اینکه هر ساله دوباره رشد می‌کنند در فرهنگ‌های باستانی، نمادی از باروری و تجدید حیات محسوب می‌شدند.

در اساطیر، گوزن به عنوان موجودی مقدس و مرتبط با خدایان دیده می‌شود.

در فرهنگ‌های بومی آمریکایی، این حیوان زیبا به عنوان نماد روح و قدرت‌های معنوی شناخته می‌شود و در مراسم‌های مختلف به عنوان نماد تقدس و ارتباط با طبیعت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در هنر از جمله هنرهای بومی، هنرهای قرون وسطایی و حتی هنر مدرن، شاخ‌ گوزن غالباً به عنوان سمبلی از زیبایی و قدرت در نقاشی‌ ها و مجسمه‌ ها به تصویر کشیده می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

شاخ. ( اِ ) شاخه. شغ. شغه. غصن. فرع. قضیب. فنن. خُرص، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال. بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فهرست ولف ). فرع در مقابل تنه و نرد. در گنابادی معادل شاخه. ( حاشیه برهان قاطع چ معین، ذیل شاخ ). در تکلم شاخه است. در پهلوی شاخ ودر سنسکریت شاکها بوده. ( فرهنگ نظام ). شاخه و غصن وآنچه از تنه درخت روییده و بلند گردد. ( ناظم الاطباء ). معرب آن هم شاخ است.

فرهنگ معین

شانه کشیدن ( ~. کِ دَ )(مص ل. ) تهدید کردن، قدرت خود را به رخ کشیدن.
[ په. ] (اِ. ) ۱ - شاخة درخت. ۲ - نوعی ابزار دفاعی استخوان مانند که بالای سر حیواناتی مانند گاو و گوزن و... می روید. ۳ - پاره، قطعه، شعبه.، ~ در آوردن کنایه از: بسیار تعجب کردن.، ~ ِ غول را شکستن کار فوق طاقت انجام دادن.، با ~ گاو درافتادن
شاخ
شاخ

جملاتی از کلمه شاخ

بسته همچون گردن و گوش عروس جلوه‌گر شاخ مرجان ارغوان و عقد گوهر یاسمن
چون اوحدی از قامت او درد همی چین کین میوهٔ آن شاخ بلندست که کشتی
منت یک گل ندارم بر سر از شاخ گلی باعث این، دست کوته شد، که عمر او دراز!
پر قصر شه و کوی ‌گدا هر دو ضیا بخش بر شاخ ‌گل و برگ ‌گیا هر دو گهربار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم