آیا تا به حال فکر کردهاید که اگر میتوانستید یک روز به گذشته برگردید، چه تغییراتی در زندگی تان ایجاد میکردید؟ این سوال نه تنها ما را به تفکر وا میدارد، بلکه ما را به سفری در دل تاریخ و خاطرات مان دعوت میکند در این مثال، سوال ابتدایی به عنوان قلاب عمل میکند و خواننده را ترغیب میکند تا بیشتر بخواند و به موضوع فکر کند.
در این سفر خیالی، شما میتوانید با انتخاب های متفاوتی که در گذشته داشته اید، زندگی تان را به شکل دیگری رقم بزنید آیا تصمیم به ادامه تحصیل در رشتهای دیگر میگرفتید؟ یا شاید به جای یک شغل معمولی، به دنبال رویای خود میرفتید؟ این انتخاب ها نه تنها مسیر زندگی شما را تغییر میدهند، بلکه بر روی روابط تان با دیگران نیز تأثیر میگذارند.
شاید شما به یاد بیاورید که در دوران نوجوانی، دوستانی داشتید که امروز دیگر در زندگی تان نیستند آیا با بازگشت به آن زمان، سعی میکردید روابط تان را حفظ کنید؟ یا شاید به دنبال دوستی های جدید میرفتید؟ هر کدام از این انتخابها میتواند داستانی متفاوت از زندگی شما بسازد.
در نهایت، این سفر به گذشته تنها یک خیال نیست، بلکه فرصتی است برای بازنگری در انتخاب های امروز و تأثیر آنها بر آینده تان. بیایید با هم به این سفر بپردازیم و ببینیم که چگونه میتوانیم از تجربیات گذشته مان برای ساختن آینده ای بهتر استفاده کنیم.
در این متن، قلاب اولیه باعث میشود که خواننده به تفکر و تأمل در مورد زندگی و انتخاب هایش بپردازد و این موضوع به تدریج گسترش مییابد.
قلاب. [ ق ِ ] ( ع اِ ) گرگ. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( فهرست مخزن الادویه ).
قلاب. [ ق ُ ] ( ع اِ ) بیماریی است دل را. || بیماریی است که شتر را به روزی بکشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
قلاب. [ ق ُل ْ لا ] ( اِ ) خار آهنی خمیده حلقه مانند که چیزی بدان توان آویخت. ( غیاث اللغات ). چنگک.
|| در اصطلاح تیراندازان، نوعی از کشیدن کمان.
(قُ لّ ) [ ع. ] (اِ. ) وسیله خمیدة سرکج برای گرفتن، کشیدن یا آویختن.
۱. برگرداننده، دگرگون کننده.
۲. گرداننده از سره به ناسره.
۳. آن که پول قلب سکه بزند.
آلت فلزی سرکج و نوک تیز، مانند چنگک ماهیگیری، چنگک، کجک، آکج.
* قلاب کمر: ‹قلاب کمربند› حلقه یا سگک متصل به کمربند که کمربند با آن بسته می شود، گل کمربند.
* قلاب گرفتن: (مصدر لازم ) [عامیانه] دو دست را در جلو به هم متصل کردن به طوری که کسی بتواند پا در آن بگذارد و بالا برود.
( اسم ) ۱ - آهن پاره سر تیز و کج که بدان ماهی گیرند: مرغها را دام گستردست امواج نسیم ماهیان را نیش قلابست موج چشمه سار. ۲ - ضمار آهنی خمیده و حلقه مانند که چیزی را بدان توان آویخت چنگک ۳ - ( در اصطلاح تیر اندازان قدیم ) نوعی از کشیدن کمان: تا پنجه به قلاب زدی سوی کمان از زور تو خم گرفت ابروی کمان ۴ - مجموع سه یا چهار نوت کوچک است که قبل از نوت اصلی قرار می گیرد و به وسیله علامت مخصوصی شبیه قلاب نشان داده می شود. اگر این علامت از پایین شروع شود از نوت اصلی تحتانی شروع می گردد و اگر علامت بر عکس باشد یعنی از بالا شروع شود از نوت فوقانی آغاز می شود. امروزه بیشتر علامت قسم اول معمول است و نوازندگان در موقع عمل مطابق میل خود آن را اجرا می کنند. علامت فوق اگر بین دو نوت مختلف واقع شود از چهار نوت تشکیل میشود ولی اگگر بین دو نوت همصدا واقع شود فقط از سه نوت تشکیل می گردد. بنابراین اگر بین دو نوت سل گذارده شود نوت های لا و سل و فا بین دو نوت اصلی اضافه می شود و اگر بین دو نوت مثلا سل و لا نهاده شود نوتهای لا و سی و دو و سی میان سل و لا اضافه می شود. وقتی یکی از نوتهای تحتانی یا فوقانی نوت اصلی باید علامت تغییر دهنده داشته باشد اگر مقصود نوت تحتانی است علامت تغییر دهنده را زیر قلاب می گذارند و اگر فوقانی است در بالای آن قرار می دهند و در صورتی که نوت تحتانی و نوت فوقانی هر دو باید تغییر کند علامت تغییر دهنده در بالا و پایین قلاب واقع می گردد ( از نظری بموسیقی ) ۵ - سوزنی است با سر قلاب مانند جهت بافتن و دوختن رویه کفش.
{coupling , coupler, drawbar} [حمل ونقل ریلی] بخشی از تجهیزات قطار که امکان آزاد شدن اتصال بین دو خط نورد را فراهم می کند
{gruppetto, gruppo, groppo, turn} [موسیقی] یک پیکرۀ تزیینی چهارنتی که در آن نغمۀ اصلی و دو نغمۀ مجاور آن به تناوب اجرا می شوند
[ریاضی] ← کروشه
قلاب (ابزار). قلاب ابزاری است بلند و معمولاً فلزی که در برخی از بخش های آن فرورفتگی و یا انحنا وجود دارد، به گونه ای که می توان از آن برای گرفتن، اتصال یا اتصال به شی دیگری استفاده کرد. در شماری از موارد استفاده شده، یک انتهای قلاب می تواند ماده دیگری را سوراخ کند، سپس توسط بخش منحنی یا تورفتگی نگه داشته می شود. برخی از انواع قلاب ها، به ویژه قلاب ماهی گیری، دارای یک بخش خاردار و یک برآمدگی در عقب در نزدیکی انتهای نوک قلاب برای اطمینان از اینکه قلاب در هدف قرار گرفته و نمی توان به راحتی آن را برداشت هستند.
وسیله خمیدة سرکج برای گرفتن، کشیدن یا آویختن.
💡 نتوان برد به زورم ز خرابات برون گر درآویزند از گردن من قلابی
💡 زاهدان را برده از جا زلف چون قلاب او گشته عالم زیر دست تیغ چون محراب او
💡 صورت قلاب ماهی گیرد از ناراستی رشته تسبیح زاهد را چو در سوزن کنم
💡 ناخن دخل است کوتاه از سخنهای متین ماهی لب بسته را قلاب نتواند گرفت
💡 زر صافی بدم، از ریب و رنگ طبع بیگانه چه دانستم که دوران در کف قلابم اندازد