موزه

موزه

موزه یک مکان عمومی است که اشیاء تاریخی، هنری، علمی و فرهنگی به نمایش گذاشته می شوند تا مخاطبان بتوانند از آثار و انجمن های گذشته آگاهی پیدا کنند. موزه ها برای حفظ و نگهداری اشیاء ارزشمند تاریخی و هنری و به اشتراک گذاری این اطلاعات با عموم مردم مهم هستند.

  • ور کسی گوید که مستم کی توانم خورد می کن به نوک موزه ترکانه او را هوشیار
  • همی گرفتم در دست خامه و دفتر همی کشیدم در پای موزه و جورب
  • فلک جاهی که در بانان درگاهش دمی صد ره ز نعل موزه جنبانند مغز فرق کیوان را
  • بسکه دریوزه کنان وام زهر در جستم بسر خواجه که در پای رهی موزه نماند

لغت نامه دهخدا

( موزة ) موزة. [ م َ وَزْ زَ ] ( ع ص ) ارض موزة؛ زمین مرغابی ناک. ( منتهی الارب، ذیل وزز ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وز شود.
موزة. [ م َ زَ ] ( ع اِ ) یکی موز ( مویز ). ( منتهی الارب ). رجوع به موز شود.
موزه. [ زَ / زِ ] ( اِ ) به ترکی چکمه گویند. ( از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است. ( از المعرب جوالیقی ص 311 ). خف. موزج. ( دهار ) ( منتهی الارب ). مندل. مندلی.نخاف. قسوب. ( منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). پای افزار چرمین بلند ساق. پاافزار. مخف. مسخی. نوعی کفش پوزدار. پاچیله. ( یادداشت مؤلف ). نوعی پای افزار ساقه دار و ساقه ها عادتاً تا زانو رسد اما از شواهد برمی آید که بر کفش ساقه کوتاه نیز اطلاق شده است، آنکه نیم موزه یا نیم چکمه گویندش: 

فرهنگ معین

(زِ ) [ په. ] (اِ. ) چکمه.
( ~. ) [ فر. ] (اِ. )۱ - مجموعه آثار باستانی. ۲ - محلی که آثار باستانی را در آن نگه داری کنند.

فرهنگ عمید

چکمه.
مکانی که آثار هنری، تاریخی، و باستانی در آن نگه داری یا به معرض نمایش عمومی گذارده می شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مجموعه آثار هنری و باستانی ۲ - محل حفظ و نمایش آثار هنری و باستانی و مجموعه های مختلف: [ پادشاه... ما ( ناصر الدین شاه قاجار ) از غرایب آثار طبیعت عالم و خلاصه یادگار شاهنشاهان عجم موزه ای ایجاد فرمود... ] ( الماثر و الاثار. ۹۸ ) [ ریاست موزه همایونی ] ( مراه البلدان ج ۱ ضمیمه ص ۳٠ )
قسمی از حلوا.

فرهنگستان زبان و ادب

{museum, musée (fr. )} [عمومی] محل نگهداری و نمایش آثار باستانی و هنری و مجموعه ها و اشیای نفیس متـ. گنجینه * مصوب فرهنگستان اول

دانشنامه عمومی

موزِه ( به فرانسوی: musée ) و ( به انگلیسی: Museum ) و ( به تاجیکی: آثارخانه ) به مکان خاصی گفته می شود که در آن مجموعه ای از آثار باستانی، صنعتی، هنری و اشیاء باارزش را به معرض نمایش می گذارند. ۱۸ می مصادف با ۲۸ اردیبهشت 'روز جهانی موزه' است. 
شورای بین المللی موزه ها که زیر نظر یونسکو فعالیت می کند در بند سه و چهار اساسنامه خود موزه را این گونه تعریف کرده است:
«موزه مؤسسه ای دائمی است و بدون هدف مادی که درهای آن به روی همگان باز است و در خدمت جامعه و پیشرفت آن فعالیت می کند. هدف موزه ها، پژوهش در آثار و شواهد به جای مانده انسان و محیط زیست او، گردآوری آثار، حفظ و بهره وری معنوی و ایجاد ارتباط بین این آثار، به ویژه به نمایش گذاردن آن ها به منظور بررسی و بهره معنوی است. » 
کلمهٔ موزه را از واژه یونانی ( Mousein ) گرفته اند که نام تپه ای بوده است در آتن که در آن عبادتگاهی برای موزها که نه الهه هنر و صنعت بوده اند، ساخته شده بود. موزه ( Mousee ) تلفظ فرانسوی این واژه و موزیم ( Museum ) تلفظ انگلیسی آن است. از حدود سال ۱۲۹۰ هجری قمری این کلمه با تلفظ فرانسوی آن در ایران رایج شد. در افغانستان شکل انگلیسی واژه رایج است. نخستین موزه با مجموعه های خصوصی افراد توانمند، خانواده ها و موسسات هنری آغاز شد که شامل اشیاء طبیعی و نایاب می شد. در ایران ساخت اولین موزه به ناصرالدین شاه قاجار و پس از بازگشت وی از سفر اروپا نسبت داده می شود. 

دانشنامه آزاد فارسی

موزِه (museum)
مکان یا بنایی برای نگهداری و نمایش آثار باستانی و تاریخی، هنری، نمونه هایی از کارهای علمی و صنعتی، یا دیگر اشیای ارزشمند فرهنگی. در یونان باستان، معبد موز ها(الاهگان هنر) راموزیون یا موسیونمی خواندند. در دورۀ رنسانس و پیش از آن، واژۀ موزه به جایی اطلاق می شد که در آن محققان در مورد عتیقه های قدیمی خود تحقیق می کردند. پس از انقلاب فرانسه، فکر جمع آوری آثار هنری ملی یا متعلق به دولت در مکانی خاص، که در معرض دید همگان نیز قرار گیرد، مطرح شد و درنتیجه موزۀ لووردر ۱۷۹۳ تأسیس شد. البته قبل آن چند موزه کوچک در ایران، ازجمله موزۀ نارنجستان در شیراز، تشکیل شده بود که قانون و آیین نامه مشخصی نداشتند.
موزه (پوشاک). موزِه (پوشاک) پاپوشی ساق دار همچون چکمه. بلندی آن تا زیر زانو، غالباً از چرم و گاه از نمد و نوک سر بالا بود. ساقه کوتاهش را نیم موزه می گفتند. وزرا، بزرگان، و درباریان در دوره های خلفای عباسی، صفاریان، سامانیان، و آل بویه به پا می کردند. گاه حاجیان دربار آل بویه در موزه های ساق بلند خود، خنجر پنهان می کردند. 

ویکی واژه

نیاهندوایرانی
مکانی که در آن مجموعه آثار یا اشیای تاریخی و باستانی یا آثار هنری نگه‌داری می‌شود. موزه ممکن است در دوران باستان و به زبان معیار باستان همان موذی زبان فارسی بوده است و از این زبان باستانی به زبان فرانسه ورود یافته است. مانند الیزه.
موذی، دغل، آب زیر کاه. اغلب قدیمی‌ها موش به این صفت منسوب می‌کردند.
چکمه
مجموعه آثار باستانی.
محلی که آثار باستانی را در آن نگه داری کنند.
موزه

جملاتی از کلمه موزه

با موزه به آب در دویدی به نخست تا خرمن من به باد بردادی چست
پیاده شد از اسب تسلیم شاه ز پا موزه افکند و از سر کلاه
به نوعی از گردشگری برای بازدید از مناطق باستانی مانند موزهها و سایت موزه گفته می‌شود.
ز شاهان جز او کیست کز موزه‌اش دمد جو، ز ناسودن و تاختن
ز رفتن موزهٔ شه گشت پاره بموزه کی توان برّید خاره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم