کلمات فرهنگ معین - صفحه 53
- متجاهل
- متصادف
- متصادم
- متفنن
- متقاطر
- متنسک
- مثبوت
- محبل
- محجم
- مداد تراش
- مذوق
- مزگه
- مسالح
- مستنکف
- معصار
- مفازه
- مفتکی
- مفصول
- مقروء
- ملاعبت
- ملسون
- ممزق
- ممسوح
- منافرت
- منت داشتن
- منت گذاشتن
- منخلع
- منذور
- مهاجمه
- موادعه
- موازرت
- مواعده
- مواقعه
- مورچال
- موقوت
- مکروم
- میاندار
- مینی ژوپ
- نازنازی
- ناغافل
- ناهض
- ناوخدا
- نایلکس
- نبعان
- نذالت
- نشوان
- نضارت
- نعماء
- نقباء
- نماییدن
- نوازشگر
- هاهای
- هرز دادن
- هفت امامی
- هماننده
- هن و هن
- هنجیدن
- هورشید
- هیدخ
- واخورده
- والادگر
- ورافتادن
- ورموت
- ورنداز
- وزوزی
- وفاخواه
- وقبه
- پاتختی
- پاتیلی
- پادرازی
- پاردان
- پامنبری
- پاچراغ
- پاچک
- پراشیدن
- پرتست
- پرده ایزد
- پرنداور
- پریاخته
- پسراندر
- پشام
- پلاروید
- پلیته
- پهلو نهادن
- پهلوگاه
- پول درشت
- پول سفید
- پولادسنج
- پیجامه
- پیرایشگر
- پیستوله
- پیش قسط
- چاروادار
- چاچله
- چایمان
- چلاندن
- چم چم
- چهارعنصر
- چپ زدن
- چپیه
- ژئولوژی
- ژوژه
- ژویه
- ژیگولو
- کاربوراتور
- کاربیت
- کارتکس
- کاردیوگرافی
- کاسکت
- کاسیک
- کاغذ کالک
- کالنده
- کرا کردن
- کرپان
- کز دادن
- کشف اللغات
- کلاسور
- کمبزه
- کندوره
- کپچه
- گام سپردن
- گاهبد
- گاگول
- گرد گرفتن
- گرده بان
- گزیره
- گلایول
- گندیدگی
- گوراسب
- گوراندن
- گوشتالو
- گوگال
- یتیمچه
- یکی یکدانه
- اب میوه گیری
- اباء سبعه
- اباء علوی
- ابرو پاچه بزی
- ابله کوبی
- ابله گونه
- ابو حارث
- اترخان رشتی
- اتش افروزی
- اتش نشاندن
- اتشی شدن
- اته ئیست
- اتکاء کردن
- اجل برگشته
- اختر شمردن
- اخترماران سالار
- اخور خشک
- ادا اطوار
- ادم شناس
- ادم قحطی
- ارویس گاه
- اسب انگیز
- اسبان نوبتی
- استخوان ترکاندن
- استین افشاندن
- استین پوش
- اسم نویسی
- اش شله
- اظهار لحیه کردن
- افتاب تنک
- افتابه دزد
- افلاس نامه
- افندی پیزی
- البالو گیلاس چیدن
- الش دگش
- الله بختی
- امد داشتن
- انبان دوختن
- انکار اوردن
- اهرمن لاخ
- اهل الذمه
- اهن گذار
- اوریت کردن
- ایت الکرسی
- ایده الیست
- ایده الیسم
- ایین جمشید
- با اب و رنگ
- بار افتادن
- بار خیمه
- بارگیر چوبین
- بازار شکستن
- باغ سیاوشان
- بالا غیرتا
- بای دادن
- بجان امدن
- بردابرد زدن
- برگذار کردن
- بساط کشیدن
- بست زدن
- بگماز کردن
- بیعت شکستن
- تامل کردن
- تخته پوست انداز
- ترکمون زدن
- تله تکس
- تنعم راندن
- توکسی کولوژی
- تکبیره الاحرام
- تی تیش مامانی
- ثبت برداشتن
- ثلاثه ٔ غساله
- جادو جنبل
- جامه ٔ نادوخته
- جان اهنج
- تیغ نمودن
- جاخالی انداختن
- جرم نهادن
- جلوبر شدن
- جنون اور
- جنگولک بازی
- جیک زدن
- حاضر یراق
- حجت القائم
- حلق گشادن
- خاله زنک
- خرده باج
- خشک افزار
- خلع عذار کردن
- خمسه مستسرقه
- دائره البروج
- دائره العلوم
- دائم الصوم
- دابه الساعه
- داردار کردن
- دامت تاییدانه
- داو یافتن
- دایم الخمر
- ددر رفتن
- دراگ استور
- دست اختن
- دله دزد
- دمدمه دادن
- دندان افریز
- دندان اپریش
- دهان دره
- دهشت انگیز
- دهن چاییدن
- دو دوزه بازی کردن
- ذباله دان
- ذوق یافتن
- راست امدن
- رحمت اللهعلیه
- رخت گرداندن
- رزم توزی
- رزم یوش
- رستخیز براوردن
- رصد بستن
- روارو زدن
- روان نویس
- روزگار شمردن
- رول پلاک
- ریسه داران
- زاد خرد
- زبان ریختن
- زخم اور
- زغال دانی
- زلزله نگاری
- زلفین بستن
- زلم زیمبو
- زنخدان گشادن
- زهره باختن
- زیبق کردن
- زیر سبیلی
- ساتگینی اوردن
- ساخته امدن
- ساغری پوش
- سبال زدن
- سبلت کندن
- سقط همت
- سلاح شوری
- سلیطه گری
- سمت القدم
- سنگ دوزی
- سودا پیمودن
- سور ر الیسم
- سوهان اجین
- سوک ریش
- سیماب شدن
- سینه ٔ باز
- شاه مقصودی
- شله بریان
- شکره دار
- شکسته مزاج
- شیله و پیله
- شیهه زدن
- صاحب الستر
- صاعا بصاع
- صبوحی ساختن
- صراحی کشیدن
- صفرا جنبیدن
- صیغه جاری کردن
- صیغه سازی
- ضخیم دوزی
- ضربه شست
- ضعیف الجثه
- طاس پلو
- طاس کباب
- طاقچه پوش
- طالع گیری
- طرفا طرف
- طویل المدت
- عارض افروختن
- عنان ربودن
- عنان فروگرفتن
- غاز بیکی
- غازی خیری
- غازی عتیق
- غاژ کرده
- غباری گرفتن
- غرابت داشتن
- غرور خریدن
- غریب امدن
- غلام بارگی
- غلط غلوط
- غنج زدن
- غوشه کردن
- فاضل امدن
- فالگوش ایستادن
- فتور کردن
- فتی شیست
- فراخ استین
- فراخ شلوار
- فراز امدن
- فراز بستن
- فرس ماژور
- فرس نامه
- فرصت دانستن
- فرنگی ماب
- فریاد داشتن
- فندقی کردن
- فور زدن
- قاب دستمال
- قاق شدن
- قایم الزاویه
- قباله نهادن
- قدسی ماب
- قزن قفلی
- قضاء کردن
- قفا دریدن
- قفیز سرامدن
- قند پهلو
- قهوه قجری
- قوس قزخ
- قپق اندازی
- قیافه گرفتن
- قیر اسفهسلار
- لش و لوش
- لطایف الحیل
- لفت و لعاب
- لقمه چیدن
- لنده ره دوزی
- لواء بستن
- ماس ماسک
- ماست مالی کردن
- مسمی کردن
- مصلحت امیز
- مقبول طلعت
- ملکت رانی
- منظور گشتن
- مویه ٔ زال
- میخ طویله
- میزان الحراره
- ناز خریدن
- نسا سالار
- نشئه جات
- نشانه گیری
- نصف العمر
- نعل ریختن
- نمک نشناسی
- نمک گیرشدن
- نوبه دزده
- نکال کردن
- هاداران پاداران
- هامان سوز
- هرزه خایی
- هرکن پرکن
- هفت الوان
- هفت سالاران
- هله وهوله
- همایون اثار
- همو سکسو الیسم
- هنگامه نهادن
- هپرو شدن
- ورسو زدن
- وسمه بستن
- وسمه جوش
- ونگ زدن
- پاتیل شدن
- پارس ئیل
- پارلمان تاریسم
- پالان ساییده
- پاچه ورمالیده
- پاک باخته
- پرده دیرسال
- پرده صفاهان
- پرگران کردن
- پسله خور
- پشه غال
- پلاس اخور
- پلاس باف
- پنج سیری
- پنج وشش وهفت وچهار
- پهلو اکندن
- پوست کلفتی
- پک و پهلو
- پیاله زدن
- پیدا امدن
- پیش کسوتی
- پیچی ئیل
- چادر چاقچوری
- چاشنی گرفتن
- چاله میدانی
- چوب الف
- چوبکاری کردن
- کاسه بند کردن
- کافور خوردن
- کاولی ساز
- کج و کوله
- کرایه نشین
- کفش دوزک
- کلافه شدن
- کله گنده
- کنایه زدن
- کوک زدن
- گاف زدن
- گام بیرون نهادن
- گاه گدار
- گرد برخاستن
- گرل فرند
- گرم شکمی
- گرگ ومیش
- گسی بنده
- گنج شاداور
- گنج شادورد
- گنج کاووس
- گودبای پارتی
- گوز معلق
- گوشت خواران
- برات شدن
- برگ زدن
- حساب بردن
- سال زده
- عذر نهادن
- لاجون
- لنتر
- مایندر
- مباسم
- مزلت
- مقصوص
- ملازه
- ملاطفه
- منادمت
- نسمه
- نقاوت
- هورقلیا
- وازدگی
- واگفتن
- پاپ کورن
- پره کشیدن
- پژهان
- پیش درامد
- چرابه
- چرخ ریسک
- چپین
- چکاننده
- کتیر
- کپکی
- گاباره
- گارمون
- گراورساز
- گردپا
- گواردن
- اب خنک خوردن
- اب رز دادن
- ابرو امدن
- ابن الماء
- اتش یافتن
- اجاره نامچه
- اختیار امدن
- اخور چرب
- ادم فروشی
- ارد دادن
- استان بوسی
- استره لیسیدن
- اش الو شدن
- افرین خانه
- اق سقل
- اله کلو
- اهن جامه
- اویزه بند
- باد ابله
- تنگ کلاغ پر
- خشک اخر
- خشک نای
- خنده خریش
- خنگ و لوک
- دالان داری
- داو زدن
- دوز چیدن
- دیرین شناسی
- ذوات الارحام
- رستخیز نمودن
- سایه امیز
- شلم شوربا
- صبوحی کردن
- طوق بردن
- طویله بستن
- عنان سبک کردن
- غبار برامدن
- غرما کردن
- فتی شیسم
- فراغ خطی
- قبا راسته
- قیمه قیمه کردن
- لخت دوز
- لیله المعراج
- ماماجیم جیم
- مایه امدن
- مراحل نشین
- هفت درهفت
- وارو زدن
- پاسار کردن
- پای اگیش
- پرچانگی کردن
- پوست بازکرده
- چوق الف
- کاکل زری
- کفایت داشتن
- کلب اعظم
- کله معلق
- کید اور
- گنج باداورد
- قیطران
- لقاطه
- لولب
- محفوری
- منافسه
- منثلم
- مندفع
- منقوص
- نشمه
- هوگویک
- پلارک
- پچپچه
- چاپچی
- استین دراز
- اغال پشه
- دروا کردن
- دکا گرم
- رزم ازمودن
- رستی خوار
- سکندری خوردن
- غالیه اندوده
- فراخ اهنگ
- پشنگ زدن
- پنبه غاز کردن
- پیچ واپیچ
- ماراسپند
- اش پشت پا
- پلوک
- پنج پوشیده
- مناقضه
- پروا داشتن
- باد گشتن
- قیزه بندی
- پاچه خیزک
- کلوج
- تاس بین
- ابخسب
- ابخست
- ابخواره
- ابدارو
- ابذاء
- ابرالود
- ابرنجک
- ابرو تابیدن
- ابستن کردن
- ابشت
- ابشتن
- ابشن
- ابشنگ
- ابفت
- ابناخون
- ابوند
- ابکوهه
- ابگز
- اتاماژر
- اتربان
- اترمه
- اتشاج
- اتشگیره
- اتشیزه
- اتشین پنجه
- اثأب
- اثفیه