اجاق

اجاق

اجاق یک وسیله گرمایشی است که برای پخت و پز غذا استفاده می‌شود. انواع اجاق‌ها شامل اجاق‌های گازی، برقی، هیزمی و القایی می‌باشند. انواع گازی با استفاده از گاز طبیعی یا پروپان کار می‌کنند، در حالی که انواع برقی به انرژی الکتریکی وابسته‌اند. انواع هیزمی از سوخت چوب استفاده می‌کنند و انواع القایی با ایجاد میدان مغناطیسی، حرارت را به ظروف پخت منتقل می‌کنند. انواع گازی از مزایای زیادی برخوردارند، از جمله قابلیت تنظیم دما به صورت سریع و آسان. همچنین هزینه سوخت آنها معمولاً کمتر از انواع برقی است. اما معایبی نیز دارند؛ مانند نیاز به تهویه مناسب و خطر نشت گاز. همچنین، در صورت قطع برق، انواع برقی نمی‌توانند مورد استفاده قرار گیرند، در حالی که اجاق‌های گازی همچنان کار خواهند کرد.

لغت نامه دهخدا

اجاق.[ اُ ] ( ترکی، اِ ) اجاغ. دیگدان. دیگ پایه. آتشدان. || دودمان. خاندان. آل.

فرهنگ معین

(اُ ) [ تر. ] ( اِ. ) ۱ - دیگدان، آتشدان. ۲ - دودمان، خاندان. ۳ - صاحب کرامات و کشف.، ~گاز نوعی اجاق که سوخت آن گاز متان است.، ~برقی نوعی اجاق که با نیروی برق گرما تولید می کند و مثل اجاق گاز برای پختن غذا و جز آن به کار می آید.

فرهنگ عمید

۱. وسیله ای برای پختن غذا که ظرف غذا را روی آن می گذارند.
۲. [مجاز] خاندان، دودمان.
۳. [قدیمی، مجاز] مرشد، پیر.
۴. [قدیمی، مجاز] صاحب کشف و کرامات.

فرهنگ فارسی

اجاغ: دیگدان، دیگپایه، جائی که دیگ بگذارندبرای پختن چیزی، خاندان ودودمان، مرشدوپیروصاحب کشف وکرامات
( اسم ) ۱ - دیگدان دیگ پایه آتشدان. ۲ - دودمان خاندان آل دوده ( در کردی و نیز در فارسی ) خانواد. مشهور و بنام. ۳ - دهان. مبرز نشیمن مستراح. ۴ - چهارپای. چوبین که ناو. گل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل. ۵ - صاحب کرامت و کشف: ( فلان اجاق است. ) یا اجاق الکتریکی. اجاقی است که برای گرم کردن اشیا و یا پختن اغذیه بکار میرود و قسمت گرم کنند. آن از یک آجر نسوز که دارای شیاری است تشکیل میشود و در آن شیار سیمهای کرم نیکل بشکل مارپیچ قرار گرفته است و دو سر آن به برق وصل میشود و پس از رفع حاجت از آن قطع میگردد. یا اجاق برقی. آلتی که با نیروی برق گرما تولید میکند و برای پختن غذا و جز آن بکار میاید. یا اجاق الکلی. آلتی که با الکل میسوزد و از گرمای آن در پختن استفاده میکنند. یا اجاق خانواده. کانون خانواده مرکز و انجمن خانواده. یااجاق فرنگی. قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن غذا میپزند. یا اجاق نفتی. آلتی که نفت در آن میسوزد و گرمای آن برای پختن غذا و جز آن بکار میاید. یا اجاق کسی خاموش شدن. بی فرزند شدن بلاعقب ماندن. یا اجاقش کور است. فرزند ندارد نازاست عقیم است.

فرهنگستان زبان و ادب

{hearth} [باستان شناسی] پدیداری که از آن برای افروختن و نگهداری آتش برای تولید گرما و پخت وپز استفاده می شد
اجاق

جملاتی از کلمه اجاق

چراغ بخت همایون ازین اجاق گرفت زبانه ای و جهانگیر گشت دیگربار
چون تنور لاله از دودی نشد قسمت پذیر کاش می افتاد آتش در اجاق بخت ما
پر از شِکوهٔ وارونه در زیر طاق فتاده است دلتنگ و قهر از اجاق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم