روان

روان

روانشناسی به عنوان یکی از علوم انسانی، به بررسی رفتارها، احساسات و افکار انسان می‌پردازد و تلاش می‌کند تا فرآیندهای ذهنی و عوامل مؤثر بر آنها را درک کند. این علم به ما کمک می‌کند تا بفهمیم چگونه تجربیات مختلف زندگی، از جمله عوامل اجتماعی، فرهنگی و زیستی، بر روی شخصیت و رفتار ما تأثیر می‌گذارد. آن ها با استفاده از روش‌های علمی و تحقیقاتی، به شناسایی الگوهای رفتاری و تغییرات عاطفی می‌پردازند و سعی می‌کنند تا به افراد در مدیریت احساسات و تصمیم‌گیری‌هایشان یاری رسانند. همچنین، این علم به ما این امکان را می‌دهد که درک بهتری از خود و دیگران پیدا کنیم و ارتباطات بهتری برقرار کنیم. این علم می‌تواند در حوزه‌های مختلفی همچون آموزش، مشاوره، روان‌درمانی و حتی کسب‌وکار به کار گرفته شود. با توجه به افزایش پیچیدگی‌های زندگی امروزی، نیاز به درک عمیق‌تری از روان انسان و چالش‌هایی که او با آنها مواجه است، بیش از پیش احساس می‌شود. بنابراین، نه تنها به عنوان یک علم، بلکه به عنوان یک ابزار کاربردی در زندگی روزمره، اهمیت فراوانی دارد و می‌تواند به بهبود کیفیت زندگی افراد و روابط انسانی کمک کند. در نهایت، درک روانشناسی به ما یادآوری می‌کند که شناخت خود و دیگران، کلید زندگی بهتر و موفق‌تر است.

لغت نامه دهخدا

روان. [ رَ ] ( نف ) رونده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). پویان. ( ناظم الاطباء ). آنچه یا آنکه راه رود

فرهنگ معین

( رَ )(ص فا. ) ۱ - رونده. ۲ - جاری. ۳ - در حال رفتن.
( ~. ) [ په. ] (اِ. ) روح، نفس ناطقه.
( ~. ) (ق. ) بی درنگ، بلافلاصله.

فرهنگ عمید

۱. در حال جریان، جاری: یکی جویبار است و آب روان / ز دیدار او تازه گردد روان (فردوسی: ۲/۴۲۶ ).
۲. آن که راه می رود، رونده.
۳. [مجاز] ملایم و آرام.
۴. [عامیانه، مجاز] حفظ، از بر، بَلَد.
۵. (قید ) [عامیانه] به آرامی و نرمی: چرخش روان می چرخید.
۶. (صفت ) [مجاز] دارای نفوذ، فرمانبرداری شده: حکم روان.
۷. (صفت ) [قدیمی، مجاز] ویژگی شعر یا سخنی که در آن تعقید و تکلف نباشد، سلیس.

فرهنگ فارسی

رونده، آنکه راه برود، درحال رفتن، جاری، مایع، جان، روح، روح انسانی، نفس ناطقه
( اسم ) ۱ - روح انسانی ( مخصوصا ) مقابل جان. ۲ - روح ( مطلقا ) جان.
نام شهر ایروان روان از شهرهای مهم قفقاز و مرکز ایالت روان است
( رو آن ) شهریست مرکز ایالت لوار از فرانسه در محل تلاقی رود لوار و رنزون

فرهنگستان زبان و ادب

{liquid} [زبان شناسی] اصطلاحی فراگیر برای اشاره به همخوان های کناری و لرزشی و زنشی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روان از دیدگاه اسلام و غرب جایگاه متفاوتی دارد. اسلام از روان با تعبیر لطیفه ربانی یاد می کند اما در غرب یک ترسیم حیوانی از انسان دارند.
روان از دیدگاه اسلام
قبل از بیان دیدگاه اسلام در زمینه روان، لازم است این نکته تذکر داده شود که واژگانی نظیر روح، نفس، روان و... در روانشناسی اسلامی، مترادف هم بکار می روند، هر چند بعضی با نگاهی موشکافانه تفاوت هائی را برای آنها بیان می کنند، امّا غالباً در یک معنا استعمال می شوند.نفس انسان بر خلاف تصور دانشمندان مادی، یک پدیده فیزیکی و شیمیائی برخاسته از فعل و انفعالات بدنی نیست. بلکه یک «لطیفه ربانی» است که پس از تکامل جنین، در رحم مادر، به او دمیده شده، و از آن لحظه به بعد، این روح الهی است که بر کلیه اندام و تشکیلات جنینی فرمان می دهد و پس از طی مراحل تکامل، به تدریج از جسم تجرد حاصل نموده و وارد نشئه دیگر، یعنی برزخ شده و پس از طی تکامل برزخی به نشئه اخروی که گسترده تر از دو نشئه قبلی است بر می گردد.این سیر تکامل که از جسم پیدا می شود و با روحانیتش در عالم قیامت بقا می یابد، هرگز نمی تواند از نظام هستی، که اداره و تدبیرش با ذات مقدس الهی است جدا و مستقل باشد، لذا وقتی در رابطه با انسان از تکامل سخن می رود چیزی جز رجوع به خدا نیست.

روان

جملاتی از کلمه روان

چون می و شیر و عسل داری روان آب در جوی تو بینم این زمان
ای صاحبی‌ که اهل سخن را به مدح تو بازارها روان شد و گفتارها روا
ز چشمش گشت سیل خون روانه بسی پیغام دادش عاشقانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم