تنبل

تنبل

تنبلی یکی از ویژگی‌هایی است که ممکن است در افراد مختلف به اشکال گوناگون بروز پیدا کند. این حالت می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی همچون کمبود انگیزه، خستگی جسمی یا روحی، و حتی عدم مدیریت زمان باشد. در بسیاری از مواقع، تنبلی به عنوان مانع اصلی در مسیر دستیابی به اهداف و موفقیت‌ها شناخته می‌شود. افرادی که دچار تنبلی می‌شوند، ممکن است فرصت‌های طلایی را از دست بدهند و به تدریج به احساس نارضایتی از خود دچار شوند. برای مقابله با این وضعیت، شناسایی علل تنبلی و ایجاد برنامه‌ریزی مناسب ضروری است. با تعیین اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت، می‌توان به تدریج از این حالت خارج شد و به بهبود کیفیت زندگی خود پرداخت. همچنین، ایجاد عادت‌های مثبت و انگیزه‌های درونی می‌تواند به فرد کمک کند تا بر آن غلبه کند و به فعالیت‌های سازنده و مفید بپردازد. به این ترتیب، با تلاش و همت، می‌توان بر این چالش فائق آمد و به موفقیت‌های بیشتری دست یافت.

لغت نامه دهخدا

تنبل. [ تَم ْ ب َ ] ( ص ) کاهل و بیکار وهیچ کاره. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کاهل و بیکار. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مرد هیچکاره. ( شرفنامه منیری ). فربه و جاهل و بیکار. ( غیاث اللغات ). تهبل و تهمل و تن پرور و فربه. ( ناظم الاطباء ). در گیلکی و فریزندی و یرنی و نظنزی و سنگسری تمبل سرخه ای تمبل، لاسگردی تمبل شهمیرزادی تمبل. معرب آن نیزتنبل و نیز طنبل در عربی از طنبل الرجل طنبلة بمعنی تحامق بعد تعاقل. ترکی عامیانه نیز تنبل. ( حاشیه برهان چ معین )

فرهنگ معین

(تَ بَ ) (ص. ) تن پرور، کاهل.
(تِ بَ ) (ص. ) کوتاه قد.
(تَ یا تُ بُ ) (اِ. ) ۱ - مکر، حیله. ۲ - افسون، جادو.

فرهنگ عمید

کسی که مایل به کار کردن نباشد و تن به کار ندهد، بیکاره، تن پرور.
۱. مکر، حیله، فریب، نیرنگ.
۲. جادو، افسون: نیست را هست کند تنبل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی: شاعران بی دیوان: ۲۷۱ ).

فرهنگ فارسی

بیکاره، تن پرور، کسی که مایل به کارکردن نباشد، مکر، حیله، فریب، نیرنگ، جادو، افسون
( اسم ) ۱ - مکر حیله نیرنگ فریب. ۲ - افسون جادو.
گرفتن. یا گرامی شدن
تنبل

جملاتی از کلمه تنبل

تنت در تنبلی انداختن تو ز خود عباس و بسی ساختن تو
نه جشن و نه رامش نه کوشش نه کام همه چاره و تنبل و ساز دام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم