تسخیر

تسخیر

تسخیر به معنای مطیع و رام کردن انسان، حیوان، جن، فرشته یا شیطان است و در زمینه تجارت به ویژه در بحث مکاسب محرمه مورد اشاره قرار گرفته است. این واژه همچنین به معنای مغلوب کردن، مطیع و منقاد کردن و تصرف یک منطقه یا مکان نیز به کار می‌رود. تسخیر اشیاء ممکن است به واسطه ریاضت‌های شرعی و بندگی خالصانه به خداوند متعال و دستیابی به مقام ولایت و حقیقت عبودیت برای انسان حاصل شود؛ همان‌طور که در مورد انبیا و اولیا سلام‌الله علیهم اجمعین چنین است. در این حالت، هیچ شکی وجود ندارد. اما گاهی این تسخیر از طریق ریاضت‌های غیر شرعی یا اقداماتی مانند دود کردن و بخور دادن برخی گیاهان (دخنه) و خواندن برخی عوذات (عزائم) به دست می‌آید. تحصیل این عمل از طریق ریاضت‌های نامشروع و شیطانی به دلیل حرام بودن مقدمه آن، حرام است. اما در مورد حرمت آن از طریق اقداماتی مانند دخنه و خواندن عزائم، اختلاف نظر وجود دارد. برخی این اعمال را از انواع سحر به شمار آورده‌اند، در حالی که عده‌ای دیگر آن را خارج از موضوع و حکم سحر دانسته‌اند. همچنین، برخی هرچند این اعمال را از اقسام سحر نمی‌دانند، اما حکم سحر را بر آن جاری می‌کنند. البته بر اساس نظریه عدم حرمت تسخیر، اگر منجر به انجام عمل حرامی مانند آسیب رساندن به مؤمن شود، در این صورت محکوم به حرمت خواهد بود.

لغت نامه دهخدا

تسخیر. [ ت َ ] ( ع مص ) رام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ) ( مجمل اللغة ). مطیع و منقاد کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد )( از المنجد ). فرمانبردار کردن. ( صراح اللغة ). رام کردن و فرمانبردار کردن. ( غیاث اللغات ). || کسی را کاری بی مزد تکلیف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).کسی را بر کاری تکلیف کردن بی مزد. ( مجمل اللغة ). تکلیف کردن کاری را بی مزد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بی مزد کار فرمودن. ( آنندراج ): و سخر لکم الشمس و القمر دائبین. ( قرآن 3/14 ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - رام کردن، مغلوب کردن.۲ - کار بی مزد کردن.

فرهنگ عمید

۱. رام کردن، فرمان بردار کردن.
۲. مغلوب کردن.
۳. [قدیمی] به کار بی مزد واداشتن.

فرهنگ فارسی

رام کردن، فرمانبرداری کردن، به کاربی مزدواداشت
۱ - ( مصدر ) رام کردن مطیع کردن مقهور کردن مغلوب کردن. ۲- بکار بی مزد وا داشتن. ۳- بدست آوردن. ۴-( اسم ) قهر غلبه. ۵- تصرف. جمع: تسخیرات.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تسخیر (قرآن). تسخیر، یعنی مقهور ساختن فاعل به فعلش؛ به طوری که فاعل مطابق خواسته تسخیر کننده کار کند.
تسخیر مصدر باب تفعیل از ریشه «س ـ خ ـ ر» به معنای رام کردن، فرمانبردار کردن و مقهور گردانیدن کسی یا چیزی و نیز تکلیف بر انجام دادن کاری بدون اجرت است. برخی گفته اند: تسخیر، یعنی مقهور ساختن فاعل به فعلش؛ به طوری که فاعل مطابق خواسته تسخیر کننده کار کند. فاعل تسخیر شده ممکن است بی قصد و اراده باشد؛ مانند قلمی که در دست نویسنده تسخیر می شود تا به اراده او بنویسد؛ یا دارای قصد و اراده، چنان که مولا، بنده خود را در انجام دادن عملی تسخیر کند تا مطابق دستور او آن را انجام دهد. در تسخیر، فاعل برتر، هر موجودی را در مسیر کمالش هدایت و امداد می کند تا راه مناسب را برای نیل به هدف لایق و درخور، بپیماید. در قرآن کریم افزون بر مشتقات ریشه «س ـ خ ـ ر» که بیش از ۲۰ بار به کار رفته اند و بر تسخیر موجودات دلالت می کنند، از آیات دیگری نیز همین معنا به دست می آید؛ نظیر آیاتی که آفرینش موجودات را برای انسان دانسته اند. البته واژگان دیگری نیز در قرآن، از مشتقات ریشه یاد شده بر استهزا و تمسخر دلالت دارند که از موضوع بحث خارج اند.
 

جملاتی از کلمه تسخیر

لشکر خط شهربند حسن را تسخیر کرد زلف او افتاده است اکنون به فکر کوچه بست
هر مرادی را بهمت می توان تسخیر کرد دست کوته سهل باشد همت ار کوتاه نیست
صائب از تسخیر آن آهوی وحشی عاجزیم از سخن هرچند عالم را مسخر کرده ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم