دکل

دکل

دکل به عنوان یکی از اجزای حیاتی در صنعت ارتباطات و انرژی، نقش مهمی در برقراری ارتباطات و انتقال سیگنال‌ها ایفا می‌کند. این سازه‌ها معمولاً به ارتفاعات بلندی ساخته می‌شوند تا بتوانند سیگنال‌ها را به مسافت‌های دور منتقل کنند. آن ها به ویژه در زمینه‌های مخابراتی، نظیر تلفن همراه و اینترنت بی‌سیم، اهمیت زیادی دارند. همچنین در صنایع نفت و گاز نیز به عنوان پایه‌هایی برای نصب تجهیزات مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرند. طراحی و ساخت دکل‌ها نیازمند دانش فنی و مهندسی خاصی است تا بتوانند در برابر شرایط جوی مختلف و نیروهای طبیعی مقاومت کنند. علاوه بر این، ایمنی در ساخت و استفاده از دکل‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. رعایت استانداردهای جهانی و محلی در این زمینه، می‌تواند خطرات احتمالی را به حداقل برساند و بهره‌وری سیستم‌های ارتباطی و انرژی را افزایش دهد. به طور کلی، دکل‌ها به عنوان نماد پیشرفت تکنولوژی، می‌توانند به بهبود کیفیت زندگی و تسهیل ارتباطات انسانی کمک کنند.

لغت نامه دهخدا

دکل. [ دَ ] ( ع مص ) فراهم آوردن گل را بدست تا بینداید. || پاسپر کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
دکل. [ دَ ک َ ] ( ص ) امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد. ( برهان ). امردی راگویند که دست و پای بزرگ لک و گنده داشته باشد و خطش هنوز ندمیده، و آنرا «تکل » نیز گویند. ( آنندراج ). امرد ضخم. || سخت درشت اندام و قوی. زن و مرد فربه و بلندبالا و بزرگ استخوان. سخت بزرگ جثه. زن یا مرد چارشانه و بلند. تنومند و بلند. بلندبالا و تنومند، و آنرا بیشتر در پسران و دختران جوان گویند. بلند و پهن شانه و درشت استخوان. سخت بزرگ خلقت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). زمخت. گنده. ستبر، در آدمی. ( از فرهنگ فارسی معین ). دگل. و رجوع به دگل شود: 
مشت دکلان و کله پوشان 
قربوقربوزنان و جوشان.امیرخسرو ( در مذمت مغولان، از آنندراج ).دکله پر رشک بر پشت دکل.امیرخسرو ( ازآنندراج ). || کسی، خاصه پسری که در سنین بالا و پس از برآمدن ریش به فعل بد تن دردهد و مفعول واقع شود. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- دکل باز؛ که امردان پرسال را دوست گیرد. آنکه با غلامان بیش سال و بزرگ جثه بازد. غلام باره که غلامان بزرگ دوست گیرد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). غلام باره که بیشتر متمایل به جوانان بدکار بزرگ سال و دکل است. این لفظ را در برابر بچه باز بکار می برند. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- دکل بازی؛ عمل دکل باز. رجوع به دکل باز شود.
- دکل پسند؛ آنکه دکل را پسندد. رجوع به دکل و نیز به دکل باز در همین ترکیبات شود.
|| ( اِ ) درخت تنه بزرگ عموماً، و نخل خرمای بزرگ تنه خصوصاً. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || چوب بزرگ وسط کشتی که شراع را بر آن بندند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). تیر کشتی. ( فرهنگ فارسی معین ). دگل. رجوع به دگل شود. || قسمی از خرمای بدکه دانه آن بزرگ باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).
دکل. [ دَ ک َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(دَ کَ ) (اِ. ) ۱ - تیر بلندی در عرشة کشتی که بادبان را بر آن نصب کنند. ۲ - تیر بلند فلزی یا چوبی برای نگه داشتن چیزی در ارتفاع.
( ~. ) (ص. ) = دگل: ۱ - زمخت، گنده. ۲ - امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد.

فرهنگ عمید

۱. تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند، مانند ستون خیمه که چادر بر روی آن قرار می گیرد، دیرک.
۲. ستون میان کشتی که بادبان ها را به آن می بندند.

فرهنگ فارسی

تیربلندوستبرکه درزیرزمین برپاکنندمانندستون
( صفت ) ۱ - زمخت گنده ستبر ( آدمی ). ۲ - امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد.
ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم.

فرهنگستان زبان و ادب

{mast} [حمل ونقل دریایی] تیرکی عمودی یا کمی مایل که در گذشته نقش تکیه گاه بادبان را داشته است، اما در کشتی های امروزی به عنوان پایه ای برای نصب آنتن های مخابراتی و رادار و پرچم و چراغ های ناوبَری و جز آن به کار میرود
{spar} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] تیر چوبی یا فلزی که تجهیزات بافه ای را برای اتصال به یکی از چند سامانۀ حمل ونقل بافه ای به آن میبندند
دکل

جملاتی از کلمه دکل

مقصدکلی به فکرکار خویش افتادنست بی‌گریبان نیست هر راهی‌که خواهی‌کرد سر
اردکلا، روستایی است از توابع بخش لاله‌آباد شهرستان بابل در استان مازندران ایران.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم