غدار به معنای خیانتکار و بیوفا است و در فرهنگهای مختلف بار معنایی منفی و ناخوشایندی دارد. این واژه معمولاً برای توصیف افرادی به کار میرود که پس از وعده و قولهای خود، به دلایل مختلف از آنها سرپیچی کرده و به دیگران آسیب میزنند. رفتار غدارانه میتواند در روابط شخصی، اجتماعی و حتی سیاسی به شکلهای مختلفی بروز کند. این نوع رفتار نه تنها موجب از بین رفتن اعتماد در بین افراد میشود بلکه میتواند به بروز تنشها و درگیریهای جدی نیز منجر گردد. در دنیای امروز که روابط انسانی و همکاریهای اجتماعی اهمیت ویژهای پیدا کرده است، غداری به عنوان یک خصیصه منفی میتواند آسیبهای جدی به روند توسعه و پیشرفت جوامع بزند. بنابراین، شناخت و دوری از چنین رفتارهایی در هر زمینهای ضروری است تا بتوانیم به ساختن روابط پایدار و مبتنی بر اعتماد کمک کنیم و از بروز مشکلات جدی جلوگیری کنیم.
غدار
لغت نامه دهخدا
غدار. [ غ ِ ] ( ع مص ) به معنی مغادرة است. ( منتهی الارب ). مصدر غادر است به معنی ترک کردن و باقی گذاشتن. ( از اقرب الموارد ).
غدار. [ غ َ رِ ] ( ع ص ) یا غدار؛ یعنی ای زن بیوفاء، دشنام است او را.( منتهی الارب ). یا غدار بالبناء علی الکسر، دشنامی از برای زن است و آن از چیزهایی است که اختصاص به ندادارد و معنی آن یا غادرة است و در شتم مرد یا غُدَرو در جمع آن یا آل غدر گویند. ( از اقرب الموارد ).
غدار. [ غ َدْ دا ] ( ع ص ) بی وفا ( مذکر و مؤنث در وی یکسان است ). تأنیث آن غداره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار بی وفا. ( غیاث اللغات ). پیمان شکن و خیانت کننده به کسی، گفته اند غدر در اصل به معنی اخلال در چیزی و ترک آن وضع شده و معنی نقض عهد، مأخوذ از آن است. ( از اقرب الموارد ). مرد یا زن پیمان شکن و خیانتکار. غادر. غادرة. ( از اقرب الموارد ). ختار. ( ترجمان القرآن ذیل ختار ). رجوع به ختار شود. زنهارخوار. زینهارخوار. غدرکننده. پرغدر. || در نثر و نظم فارسی علاوه بر معانی فوق بیشتر به معنی مکار و محیل و فریبنده به کار رفته است
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - بی وفا پیمان شکن. ۲ - مکار محیل: فریبنده.
جمع غادر