اندک به معنای مقدار کم یا ناچیز است و این واژه در زبان فارسی به عنوان صفتی برای توصیف اشیاء، حالات یا شرایطی به کار میرود که از نظر کمی یا کیفی در سطح پایینی قرار دارند. استفاده از این واژه میتواند به بیان احساساتی نظیر ناامیدی، عدم کفایت یا کمبود اشاره کند. در بسیاری از موارد، به عنوان یک مفهوم نسبی در نظر گرفته میشود؛ یعنی چیزی که برای یک فرد اندک محسوب میشود، ممکن است برای فرد دیگری دارای اهمیت بیشتری باشد. این تنوع در برداشت از این واژه، به زمینه و شرایطی که در آن قرار داریم بستگی دارد. به عنوان مثال، در یک موقعیت اقتصادی، ممکن است اندک بودن درآمد به معنای عدم توانایی در تأمین نیازهای روزمره باشد، در حالی که برای شخص دیگری ممکن است این مقدار درآمد کافی به نظر برسد. به همین ترتیب، در حوزههای مختلف نظیر علم، هنر و فرهنگ، این واژه میتواند معانی متفاوتی را منتقل کند. به طور کلی، به عنوان یک واژه کلیدی میتواند در توصیف وضعیتها و احساسات مختلف مورد استفاده قرار گیرد و در ارتباطات روزمره به ما کمک کند تا احساسات و برداشتهای خود را به شکل دقیقتری بیان کنیم. در نهایت، درک درست از مفهوم اندک میتواند به ما کمک کند تا در مواجهه با چالشها و فرصتهای زندگی، بهتر تصمیمگیری کنیم و از منابع موجود به نحو احسن بهرهبرداری کنیم.

اندک
لغت نامه دهخدا
اندک. [ اَ دَ ] ( ص، ق ) مقابل بسیار و مقابل بیش و گاهی مقابل فراوان نیز آمده اگر چه هرکدام مترادف هم است. ( آنندراج ). چیز کم. ( ناظم الاطباء ). کم. مقابل بیش. بسیار. ( فرهنگ فارسی معین ). یسیر. قلیل. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). یسیر.( دهار ). شملول. تافه. طفیف. تفه. مزیر. معن. قَلال. قُلال. قطیره. قطره. خبطه. مهین. لظخ. لسام. لزب. قرحناب. مسحة. شنقم. وشغ. نزر. نزیر. منزور. عش. عداف. شفی. ( منتهی الارب ). بخس. بکی. نبذ. برض. زهید. دون. امم. حثاث. مقابل پُر. ( یادداشت مؤلف )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* اندک اندک: (قید ) کم کم: اندک اندک به هم شود بسیار / دانه دانه ست غله در انبار (سعدی: ۱۸۱ ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کم مقابل بیش بسیار. ۲ - کوتاه: مدتی اندک.
جملاتی از کلمه اندک
باندک روزگار، ای شه، دو چیزم داد بخت تو یکی لفظ خرد رتبت،دوم طبع سخن گستر