کمین

کمین

کمین یکی از مفاهیم مهم در ادبیات و فرهنگ ماست که به معنای پنهان شدن و انتظار کشیدن برای فرصتی مناسب به کار می‌رود. این واژه به ویژه در داستان‌ها و افسانه‌ها به تصویر کشیده می‌شود و می‌تواند نشان‌دهنده‌ی ترفندها و نقشه‌های مختلفی باشد که شخصیت‌ها برای دستیابی به اهداف خود به کار می‌برند. در بسیاری از مواقع، کمین به عنوان یک استراتژی در نبردها و جنگ‌ها نیز مطرح می‌شود، جایی که نیروهای نظامی از آن برای غافلگیر کردن دشمن استفاده می‌کنند. این مفهوم نه تنها در عرصه‌ی نظامی، بلکه در زندگی روزمره نیز قابل مشاهده است، جایی که افراد ممکن است برای دستیابی به فرصتی خاص، با دقت و احتیاط منتظر بمانند. کمین می‌تواند به عنوان نمادی از صبر و درک موقعیت‌ها در نظر گرفته شود و نشان‌دهنده‌ی هوش و تدبیر فرد در مواجهه با چالش‌ها و موانع مختلف باشد. این واژه در نهایت به ما یادآوری می‌کند که گاهی اوقات بهترین راه برای پیشرفت، انتظار و برنامه‌ریزی دقیق است.

لغت نامه دهخدا

کمین. [ ک َ ] ( ع اِ ) قوم پنهان نشیننده به قصد دشمن در جنگ. ( منتهی الارب ). گروهی که در جنگ پنهان نشینند به قصد دشمن و منه:الکمین فی الحرب حیلة. ( ناظم الاطباء ). قومی که به خدعه در جنگ پنهان شوند و آن چنان است که در نهانگاهی که کس بر آن آگاه نباشد خود را مخفی کنند و در انتهاز پدیدار شدن طلیعه سپاه دشمن باشند و بر ایشان تازند. ( از اقرب الموارد ). پنهان شونده در کارزار و جز آن. ( غیاث ). و رجوع به ماده بعد شود. || دخل در امور به نوعی که مفهوم نگردد. ( منتهی الارب ). داخل در کار به نوعی که کسی دریافت نکند. ( ناظم الاطباء ). داخل در کار چنانکه کسی را بر آن آگاهی نباشد وگویند: هو فی ذلک الامر کمین. ج، کُمَناء. ( از اقرب الموارد ). || هذا امر فیه کمین؛ در این کاردغلی است که بدان آگاهی نیست. ( از اقرب الموارد ).
کمین. [ ک َ ] ( از ع، اِمص ) پنهان شدن به قصد دشمن و ناگاه بدر آمدن. و صاحب قاموس گوید: کسی که پنهان نشیند به قصد کسی، پس مأخوذ باشد از کمون، در این صورت صحیح بودن استعمال با لفظ کردن و گشادن و زدن و بردن و برآوردن و گرفتن که در فارسی مستعمل است بسیار مشکل می نماید و کمین گاه درست می شود یعنی جایی که صاحب چنین حالت نشیند و به تازی قرموص خوانند. ( آنندراج ). پنهان شدن به قصد محاربه با دشمنان و ناگاه به درآمدن و جای پنهان شدن را کمین گاه گویند ( انجمن آرا ). پنهان شدن به قصد دشمن و شکار باشد چه جای پنهان شدن را کمین گاه و به عربی قرموص خوانند. ( برهان ). نهان شدن به قصد دشمن یا شکار و جای پنهان شدن را کمین گاه و به تازی قرموص خوانند،لیکن در قاموس گوید: کسی که پنهان نشیند به قصد کسی آن را کمین گویند. ( فرهنگ رشیدی ). پنهانی در جایی به قصد دشمن و یا شکار. ( ناظم الاطباء ). پنهان شدن به قصد دشمن یا صید و ناگاه به در آمدن. پنهان شدگی به قصد دشمن یا صید. ( از فرهنگ فارسی معین ):
از ایشان شبیخون و از ما کمین
کشیدیم و جستیم هرگونه کین.فردوسی.ور ایدون که ترسی همی از کمین
ز جنگ آوران و ز مردان کین.فردوسی.نباید که ایمن شوی از کمین
سپه باشد آسوده دردشت کین.فردوسی.صد قلعه شاهانه را بر هم زدی بی کیمیا
صد لشکر مردانه را گردن شکستی بی کمین.فرخی.به تنی تنها صد لشکر جنگی شکند

فرهنگ معین

(کَ ) (ص. ) کمترین.
( ~. ) [ ع. ] (اِ. ) شخص یا اشخاصی که برای حملة ناگهانی به دشمن در جایی پنهان شوند و منتظر فرصت مناسب باشند.

فرهنگ عمید

۱. پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار.
۲. (صفت ) [قدیمی، مجاز] کمین کرده.
۳. (اسم ) [قدیمی، مجاز] کمینگاه.
* کمین کردن: (مصدر لازم ) در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن.
۱. کمترین.
۲. کم ارزش ترین، فرومایه ترین.

فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش زرقان شهرستان شیراز ( فارس ) واقع در شمال باختر بخش معتدل دارای ۱۳ آبادی و ۵۲٠٠ تن سکنه محصول غله چغندر قند برنج میوه صنعت دستی قالی بافی.
کسی که بقصدازپادر آوردن دشمن یاشکاردرجائی پنهان شودوفرصت نگاهدارد، درفارسی کمی هم گفته شده
۱ - ( مصدر ) پنهان شدن بقصد دشمن یا صید و نا گاه بدر آمدن. ۲ - ( اسم ) پنهان شدگی بقصد دشمن یا صید. ۳ - ( اسم ) محلی که در آن کمین کنند کمینگاه: مردان دلاور از کمین بدر جستند و دست یکان یکان بر کتف بستند. یا از کمین بدر آمدن. از کمینگاه ناگاه خارج شدن. یا در کمین بودن. در جایی ما رقب دشمن یا صید بودن: مدتی متمادی میگذرد که در کمین این مرغان بوده ام.
نام محالی است در فارسی به سه منزلی شیراز. نام یکی از دهستانهای هشتگانه بخش زرقان شهرستان شیراز است و از سیزده آبادی تشکیل یافته و در حدود ۵۲٠٠ تن سکنه دارد و قرائ مهم آنان سعادت آباد و علی آباد و بوکان است و راه شوسه شیراز به اصفهان از این دهستان می گذرد.

فرهنگستان زبان و ادب

{ambush} [علوم نظامی] نوعی تک غافلگیرکننده با اجرای آتش از مواضع پنهان علیه ستون های متحرک یا موقتاً ثابت دشمن
کمین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم