فرهنگ فارسی - صفحه 1232
- خرده فروشی کردن
- خرده قرض
- خرده مرده
- خرده مو
- خرده نگرش
- خرده پز
- خرده چین
- خرده گاه
- خرده گناه
- خرده گچ
- خرده گیری کردن
- خردی پز
- خرس بازی
- خرس کن
- خرسندی شیرازی
- خرقان طویل
- خرقه تهی کردن
- خرقه شکاف
- خرقه قبول کردن
- خرم ابادی
- خرم بگ
- خرم دینی
- خرم زار
- خرم نهاد
- خرم پی
- خرم کردن
- خرمای بی خسته
- خرمن جای
- خرمن روبه
- خرمن گاه
- خرمه زر
- خره اب
- خره زا
- خروج کردن
- خروس بچه
- خروس بی هنگام
- خروس طاووس دم
- خروش زدن
- خروش نمودن
- خروش کردن
- خروشان دز
- خروشان رفتن
- خرپشته ساختن
- خرچ خرچ
- خرگاه خضر
- خرگاه شش طاق
- خرگاه طارم
- خرگاه مه
- خرگه سحاب
- خرگه قمر
- خرگوش خانی
- خرگوش زدن
- خریدار داشتن
- خریدار نداشتن
- خز فروش
- خزان شدن
- خزانه ٔ نظام
- خزانه چی
- خزانه کردن
- خزعل خان