فرهنگ فارسی - صفحه 24
- یک دنده
- اصطکاک
- اعتنا
- اقتصاد
- کوچ
- کار
- گله
- بد بخت
- الان
- اشغال
- ارشک
- آوج
- آزرده خاطر
- آزردهخاطر
- آلای
- آن
- گِرد
- گُرد
- ان
- اهورا مزدا
- دیّوث
- فواد
- خدا حافظ
- بابك
- خوب
- صواب گوی
- امرص
- بدبخت
- روح
- دومان
- او
- بی عرضه
- بی سروصدا
- نم نمک
- اندرز کردن
- بی ریخت
- بی رگ
- وانفسا
- بی اهمیت
- بی بند و بار
- راست پیمان
- محدود
- مهارت
- وارونه رای
- پای فروکشیدن
- پافشاری
- اعتدال داشتن
- بی تجربه
- بیگاری
- پیش مزد
- اناشید
- آجل
- آبجی
- آلو
- بتفوز
- عجز
- عجمت
- شق و رق
- فی الحقیقه
- مطمئناً