فرهنگ فارسی - صفحه 1342
- چنگ سرخ
- چنگ شدن
- چنگ قلاب
- چنگ نواختن
- چنگ و شنگ
- چنگ وار
- چنگال خوش
- چنگال زدن
- چنگل تیز کردن
- چنگل وا
- چنگه سر
- چه قسم
- چه مورچگان
- چه کندن
- چهار اجساد
- چهار برابر کردن
- چهار تار
- چهار تنگ
- چهار تکبیر زدن
- چهار جل
- چهار دانگ و نیم
- چهار رگ
- چهار زانو نشستن
- چهار شدن
- چهار صباح
- چهار صد یک
- چهار صنف حیوان
- چهار طاق افکندن
- چهار طوفان
- چهار نعل رفتن
- چهار پهلو گفتن
- چهار پول
- چهار چشمی پائیدن
- چهار کوکب
- چهار گوش شدن
- چهاربالش نه
- چهارده بالا
- چهارده چریک
- چهارده یک
- چهاز شک
- چهر بر چهر نهادن
- چهره ارای
- چهره خراش
- چهره ساختن
- چهره نما
- چهل اب
- چهل تخم
- چهل ته
- چهل حصار
- چهل درم
- چهل رز
- چهل زرعی عجم
- چهل سر
- چهل شنبه
- چهل و شش شاهی
- چهل و چهار پا
- چهل پای
- چهل پری
- چهل چراغ
- چو افتادن