فرهنگ فارسی - صفحه 1345
- کا کیره
- کائنا ما کان
- کابل دره
- کابین نامه
- کاتب ازلی
- کاتب بن امیر
- کاتب بن وداعه
- کاتب درج
- کاتب دست
- کاتب زاده
- کاتب سر
- کاتون دو تیک
- کاج بن
- کاخ اردوان
- کاخ اپادانا
- کاخ شاپور اول
- کاخ صدستون
- کاخ هشت بهشت
- کاخ هفت دست
- کار اب و گل
- کار اب
- کار ازمود
- کار افرین
- کار افزا ی
- کار امدن
- کار اور
- کار اگه
- کار اگهی
- کار باز دارنده
- کار بالا رفتن
- کار بر سر افتادن
- کار بر هم زدن
- کار دراز کردن
- کار دست بسته
- کار راست کردن
- کار راه انداختن
- کار سازی کردن
- کار ناپسندیده
- کار و بیم
- کار پرداز خانه
- کار پیش رفتن
- کار چون زر شدن
- کار چون زر کردن
- کار یکرو کردن
- کاربند بودن
- کارته ره
- کارد بر سر بردن
- کارد بزرگ
- کارد گوشت کوب
- کاردان فلک
- کارسازی شدن
- کارش زار بودن
- کارشکنی کردن
- کارلس اول
- کارمن سیلوا
- کارمون تل
- کارن تی
- کارنه اد
- کاروان خانه
- کاروان شادی