فرهنگ فارسی - صفحه 1573
- بجر
- بخشا
- بدخواب
- بدیع الدین
- بربار
- برنگ کابلی
- برگن
- بریده دم
- بزرگ استخوان
- بزرگ جثه
- بشروی
- بطاح
- بلاش دوم
- بلاش سوم
- بلورد
- بلوس
- بهرام پژدو
- بهشت رو
- بودش
- بچاقچی
- بکرایی
- بی حقیقت
- بی حیا
- بی زوالی
- بی ضر
- بی مرادی
- بیت حرم
- بیجاده گون
- بیرام شاه
- بیسان
- تب برفکی
- ترانسوال
- ترانگبین
- ترنگبین
- تزک
- تلخ رو
- تلخ زبان
- تمام صورت
- تنبول
- تنگ حوصله
- تهی رو
- توتیای چشم
- توسن خوی
- تیفون
- ثویبه
- جرعه چین
- جنف
- جوس
- حسنویه
- حیدر عمو اوغلی
- خنده روی
- خواب خرگوش
- خون شدن
- دمیدگی
- دور انداز
- رزمجوی
- روح طبیعی
- روح نامیه
- زمعه
- زولو