فرهنگ فارسی - صفحه 1350
- کز مازک
- کس و کوی
- کساد شدن
- کساد کردن
- کسالت اور
- کسبی خانه
- کش بافت
- کش بهک
- کش رو کردن
- کش و قوز رفتن
- کش و قوس رفتن
- کش و مات
- کشانی زمین
- کشاورز کن
- کشاکش کردن
- کشت ابی
- کشت و زاد
- کشتن ساختن
- کشته اب
- کشته زار
- کشته سوز
- کشتی جای
- کشتی راندن
- کشتی ساز
- کشتی سوار
- کشتی شدن
- کشتی شمار
- کشتی نشسته
- کشتی نشین
- کشتی وان
- کشتی ور
- کشتی کردن
- کشتی کش
- کشتی کشتی
- کشش دادن
- کشف شدن
- کشمش تپه
- کشه بن
- کشور ارا
- کشور ارای
- کشور اشوب
- کشور بها
- کشور خدا ی
- کشور خدایی
- کشور مدار
- کشور نواز
- کشور گشا ی
- کشک سا
- کشک و بادنجان
- کشکول ساز
- کشیده ابرو
- کشیده اندام
- کشیده خاطر
- کشیده خوردن
- کشیده روی
- کشیده زدن
- کشیده زهار
- کشیده شدن
- کشیده عقل
- کشیده قامت