بیژن و منیژه یکی از داستان های مشهور در ادبیات فارسی، به ویژه در شاهنامه فردوسی است. این داستان به روایت عشق بیژن، یکی از پهلوانان ایرانی، و منیژه، دختر افراسیاب، پادشاه توران، میپردازد. در این داستان، بیژن به دنبال منیژه به سرزمین توران میرود و در چاهی گرفتار میشود که توسط افراسیاب، پادشاه توران، به دام افتاده است. منیژه که به عشق بیژن دلبسته است، به او کمک میکند تا از چاه نجات یابد. این داستان نماد عشق، فداکاری و تلاش برای رسیدن به معشوق است و به خوبی تضاد میان عشق و دشمنی را به تصویر میکشد. چاه بیژن همچنین به عنوان نمادی از موانع و چالش هایی که در مسیر عشق وجود دارد، شناخته میشود و نشان دهنده قدرت عشق در غلبه بر مشکلات و دشواری ها است. این داستان به دلیل عناصر حماسی و احساسیاش، در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد.

چاه بیژن
لغت نامه دهخدا
ز ظلمت گشته پنهان خانه خاک
چو چاه بیژن و زندان ضحاک.؟( از آنندراج ).تا لب نانی بدست آرم چه خونهامیخورم
دست کوته را تنور رزق چاه بیژن است.صائب ( از آنندراج ).رجوع به چاه بوقیر و چاه بیجن شود.
فرهنگ فارسی
نام چاهیکه افراسیاب بیژن را در آن بند کرده بود.
جملاتی از کلمه چاه بیژن
شدند آن رستمان در چاه بیژن بسان نقب زن در نقب کان کن
به همت میتوان زین خاکدان دل را برآوردن که بیرستم ز قعر چاه بیژن برنمیآید
به زور عشق ازین زندان ظلمانی توان رستن که جز رستم برون می آورد از چاه بیژن را؟
ز ظلمت گشته پنهان خانهٔ خاک چو چاه بیژن و زندان ضحاک