کلمات فرهنگ فارسی - صفحه 124
- دز حنف
- دز دره
- دز درو
- دز دزک
- دز سلیمان
- دز مهدی
- دز پسر عماره
- دز پول
- دز پیل
- دزد دان
- دزد زدن
- دزد کش
- دزد گه
- دزدان دره
- دست اب
- دست ابزار
- دست ازمای
- دست اشنا
- دست الود
- دست اموز
- دست اویختن
- دست برون کردن
- دست خوش کردن
- دست درازی نمودن
- دست دست کردن
- دست شور
- دست مالی کردن
- دست نگاه داشتن
- دست و رو شوئی
- دست وا کردن
- دست پز
- دست چینی
- دست کسب
- دست کمان کردن
- دست کژ
- دستا کرد
- دستان خر
- دستان سرا ی
- دستبند بستن
- دستبند کردن
- دستمال شدن
- دسته انداختن
- دسته دادن
- دسته داشتن
- دسته دمیدن
- دسته پل
- دستور بند
- دستوری دادن
- دستی باف
- دستی دوز
- دش خدا
- دش شرمی
- دش چشمی
- دشت ابی
- دشت ارجن
- دشت رم گله
- دشتستان خاص
- دشته شاه رضا
- دشتی شبانکاره
- دشمنی انداختن
- دشمنی انگیز
- دشمنی نمودن
- دشنام زدن
- دشنام کردن
- دشنام گیر
- دشنام یافته
- دشوار افتادن
- دشوار امد
- دشوار بر ای
- دشوار جای
- دشوار خوئی
- دشوار ساختن
- دشوار شکن
- دشوار گر
- دشوار گرفتن
- دعا گو ی
- دعوی سرا
- دغ کردن
- دغا دادن
- دغا کردن
- دغدغه کردن
- دغل دار
- دغل رنگ
- دغل زن
- دفتر بند
- دفتر سال
- دفتری شدن
- دفتری کردن
- دفع انداختن
- دفعه خشک
- دفعه دار
- دق داری
- دق گرفتن
- دقیقه گرفتن
- دقیقه گیر
- دل اباد
- دل ارائی
- دل ارایی
- دل ازاری
- دل ازرده
- دل ازردگی
- دل اسا
- دل اسوده
- دل اسودگی
- دل اشفته
- دل اشوبی
- دل افروز فرخ پی
- دل افروز گشتن
- دل انداختن
- دل اندروا
- دل اندرونه
- دل انگیزان
- دل اویخته
- دل اویزی
- دل بنشاط
- دل بهم خوردن
- دل بهم زدن
- دل خروس
- دل دل زدن
- دل زدگی
- دل طپش
- دل فرو گیر
- دل فزاینده
- دل ماندن
- دل پیشه
- دل چرکینی
- دل گرداندن
- دل گرفتگی
- دل گزای
- دل گسستن
- دل گنده
- دل گیرنده
- دلال خانه
- دلاور کردن
- دلتنگ کردن
- دلجو ی
- دلخوشی دادن
- دلق پوشی
- دلمه شدن
- دلگشا ی
- دلیل اوردن
- دلیل جستن
- دم اردکی
- دم الانسان
- دم التیس
- دم الخنزیر
- دم المعز
- دم امدن
- دم اهنگ
- دم برداشتن
- دم بستن
- دم خورده
- دم شناس
- دم لیسه
- دم موش
- دم و دیم
- دم کشان
- دم کشی
- دم گسستن
- دم گشادن
- دماغ اشفته
- دماغ داری
- دمبک زن
- دمه کر
- دموکرات منش
- دنبه بره
- دندان بریج
- دندان بها
- دندان خایی
- دندان سازی
- دندان سپیدی
- دندان مال
- دندان مز
- دندان کاو
- دندان گذاشتن
- دنگ دانه
- ده خان
- ده نبی
- ده واره
- ده پنجی
- ده کوره
- دهان الای
- دهان الوده
- دهان لغ
- دهن بین
- دهن سوز
- دهن لغ
- دهن پاره
- دو اتشه
- دو اشیانه
- دو امدن
- دو اواز
- دو بارو
- دو بتی
- دو بخشه
- دو بدوک
- دو بهری
- دو بوذ
- دو بوه
- دو تیغی
- دو خورک
- دو دات
- دو دامی
- دو درزه
- دو دولی
- دو رونه
- دو رگی
- دو زبر
- دو زیره
- دو زیکو
- دو شله
- دو طیره
- دو قلی
- دو قوا
- دو هزاری
- دو پران
- دو پرویزنی
- دو کارده
- دو کاردی
- دو کونه
- دو گرگین
- دو گزه
- دوا خور
- دوا ساز
- دوات شور
- دواخانه چی
- دوال بازی
- دوال کردن
- دوام کردن
- دوتا شدن
- دوخته فروش
- دوخته پوش
- دود امیز
- دود دان
- دود پیچیدن
- دود گن
- دودست راست
- دودست زدن
- دودست چپ
- دور دراز
- دور دم
- دور رفتن
- دور و ور
- دوران خدای
- دوران کردن
- دورخیز کردن
- دورنگ شدن
- دوست خوی
- دوش انداز
- دوش خوردن
- دوش دادن
- دوش زدن
- دوغ اباد
- دولاب گردان
- دولت ابادی
- دولت برانداز
- دولت خورده
- دولت منزل
- دوله چر
- دوما دوما
- دومو ی
- دوپا ی
- دوچرخه چی
- دویت گر
- دچار امدن
- دچار خوردن
- دژ اموز
- دژ اگه
- دژ بانو
- دژ خدایی
- دژ کامگی
- دژم ساز گشتن
- دگرمان دره سی
- دگرمان کش
- دگرگونه شدن
- دگرگونه کردن
- دی ئیل
- دی بمهر
- دی دیال
- دیبا فروش
- دیبا پوشش
- دیبای شب افروز
- دیدار شدن
- دیدار نمودن
- دیدار یافتن
- دیده بان گاه
- دیده ور شدن
- دیده ور کردن
- دیر اب
- دیر امد
- دیر امدن
- دیر بار
- دیر خانه
- دیر داشت
- دیر زیستن
- دیر کاری
- دیر کان
- دیزی پز
- دیس فس
- دیم دیم
- دیمی حرف زدن
- دین اوری
- دینار گونه
- دیه بد
- دیو اورد
- دیو بالا
- دیو خو ی
- دیو دال
- دیو مار
- دیو نگهبان
- دیواره وز
- دیوان راندن
- دیوان سیه کردن
- دیوان نامه
- دیوانه رنگ
- دیوانه سگ
- دیوه کش
- دیگ با برگی
- دیگ بجوش اوردن
- دیگ شب
- دیگ پز
- دیگر کردن
- ذ ابت
- ذ اله
- ذ الیل
- ذ الین
- ذ انین
- ذات الجنب غشائی
- ذات الشعاع
- ذات بطن
- ذات حاج
- ذات رفرف
- ذات شل
- ذات شهر
- ذات طس
- ذات عروس
- ذات مال
- ذات میل
- ذات ید
- ذراع مسافت
- ذق زدن
- ذو ارام
- ذو اصابع
- ذو الاسد
- ذو الاصابع
- ذو الاضلاع
- ذو البطن
- ذو الحجی
- ذو الخمس
- ذو الخویصره
- ذو الرمیح
- ذو الزوائد
- ذو السرح
- ذو الشعر
- ذو الشقر
- ذو العز
- ذو القرابه
- ذو بطن
- ذو تسلم
- ذو تشاریف
- ذو جلاجل
- ذو جنبه
- ذو جنه
- ذو حجر
- ذو حدس
- ذو حساس
- ذو حفاظ
- ذو دوله
- ذو ذوائب
- ذو ذیل
- ذو رای
- ذو رحمه
- ذو رور
- ذو زوائد
- ذو ساعده
- ذو صباح
- ذو صبوح
- ذو ضدی
- ذو ضرر
- ذو ضریر
- ذو ظفر
- ذو عدوان
- ذو عقال
- ذو عقب
- ذو عوض
- ذو غصه
- ذو قوه
- ذو متربه
- ذو محافظه
- ذو محرم
- ذو مخبر
- ذو مرمر
- ذو مصدق
- ذو مطالع
- ذو معدی
- ذو معلقه
- ذو مغفره
- ذو مقربه
- ذو مقول
- ذو منسم
- ذو نباح
- ذو هجران
- ذو هلاهل
- ذو و الحجی
- ذوق کردن
- ذی رفعت
- ذی صلاحیت
- ذی عفت
- ذی علاقه
- ذی فنون
- ذی قیمت
- ذی مسرت
- ذی مودت
- ذی نبالت
- ر ابیل
- رئیس اباد
- رئیس شاه کوه
- رئیس موسی
- رئیس یحیی
- راج رش
- راجح شدن
- راجی بی بی
- راحت بار
- راد دست
- راد و میسل
- راد و ویشته
- رادی کردن
- راز و نیاز کردن
- رازیانه کاری
- راست اب
- راست بخشی
- راست روده شدن
- راست شمردن
- راست قسم
- راست قلم
- راست ماهور
- راست و حسینی
- راست پا امدن
- راست پی کوچک
- راست پیشه
- راستی دیدن
- راشد بک
- راضی نامه
- راغب خادم
- راغب شدن
- راغب شیرازی
- راغب هندی
- رام زی
- راما شاه
- رامس سی
- رامسس هشتم
- رامش داد
- رانده وو
- راه اب
- راه ابی
- راه امدن
- راه اموز
- راه اورد
- راه اوردن
- راه اگاه
- راه پاک ساختن
- راه پذیر
- راه پستی
- راه چپ کردن
- راه یوز
- راهی کردن
- راوق گر
- راویه کش
- راک دره
- راگ و رنگ
- رای اوردن
- رای زن شدن
- رایت انگیز
- رایت زدن
- رایت کش
- رایگان خوار
- رایگان یافتن
- رب الجنود
- رب السنه
- رباح بن حارث
- رباط ابوالقاسم
- رباط الفتح
- رباط حسن حافظ
- رباط خان
- رباط سرپوشیده
- رباط شیخ کبیر
- رباط قزلق
- رباط محمود
- ربیع اباد
- رتینا کل
- رج کردن
- رجال احادیث
- رجایی اصفهانی
- رجب بن محمد
- رجحان داشتن
- رجعت خواستن
- رجوع داشتن
- رحمان اباد
- رحمت اوردن
- رحمت بردن
- رحمت رسیدن
- رحمت فرستادن
- رحمت کردن
- رحمین دل
- رحیم اباد
- رخ برافروختن
- رخ خراشیدن
- رخ نهادن
- رخ پوشیدن
- رخ گردانیدن
- رخ گیره
- رخت اویز
- رخت بران
- رخت دار
- رخت مال
- رخصت کردن
- رخصت گرفتن
- رخنه افتادن
- رخنه بستن
- رخنه جو
- رخنه رسیدن
- رخنه زدن
- رخنه ساختن
- رخنه شدن
- رخنه یافتن
- رد و بد
- ردای نیل
- رز گردن
- رزاق خانه
- رزان رزان
- رزق بخش
- رزم ارای
- رزم ازما
- رزم ازمای
- رزم ازمود
- رزم ازموده
- رزم اوری
- رزم خواه شدن
- رزم خواهی
- رزم سوز
- رزم قان
- رزم کاری
- رزم یوز
- رس انداختن
- رسالت رسان
- رسالت پرست
- رساله دار
- رستخیز کردن
- رستم اباد بزرگ
- رستم برف
- رستم بن سار
- رستم صولت
- رستم عباسی
- رستم فرخ هرمز
- رسته شدن
- رسته کردن
- رستی ده
- رسد گرفتن
- رسن وار
- رسن ور
- رسن پیسه
- رسن کش
- رسوایی گری
- رسول اباد
- رسول فرستادن
- رسوم دار
- رسیدگی شدن
- رشت رود
- رشته تافتن
- رشوه گیر
- رشک اور
- رشک بالا
- رشک رضوان
- رشک کش
- رضا بند
- رضا کردن
- رضی اباد
- رضی محله
- رغبت داشتن
- رفیق بازی
- رقم نویس
- رمل کش
- رمه شدن
- رنج ازمای
- رنج خوردن
- رنج رسیدن
- رنجور داشتن
- رنجور شدن
- رنجور کردن
- رنجیده کردن
- رنده بالا
- رنده کار
- رنگ افتابی
- رنگ بر اب زدن
- رنگ بردن
- رنگ روش
- رنگ زردی کشیدن
- رنگ زنده
- رنگ وا رنگ
- رنگ کشیدن