فرهنگ فارسی - صفحه 1647
- برچین گاه
- برکار دارنده
- برکه دوکا
- برکه ٔ اردشیر
- برکه ٔ زلزل
- برگ قجی
- برگ مخملی
- برگ کازرونی
- برگذار کردن
- بری ساختن
- بری گردیدن
- بریان گشتن
- بریای مصری
- بریتیش میوزیم
- بریشم زنی
- بریشم نوازی
- بریطانیای کبیر
- بریم وند
- بزاد بر امده
- بزاد برامدن
- بزبان برداشتن
- بزبان گرفتن
- بزرگ امدن
- بزرگ دلی
- بزرگ دنبه
- بزرگ سرین
- بزرگ سپل
- بزرگ فرمای
- بزرگ پستانی
- بزرگ پنداشتن
- بزرگی نمودن
- بزشتی رساندن
- بزشکی نمودن
- بزغاله ٔ فلک
- بزقوچ پائین
- بزم ارایی
- بزم سنگین
- بزموی فروش
- بزه مندی
- بزه گار
- بزک خانه
- بزیر امدن
- بساط کشیدن
- بساطی شافعی
- بست زدن
- بست نصب
- بستاخ وار
- بستان ابروز
- بستان ارای
- بستان افندی
- بستان الشمال
- بستان الغمیر
- بستان المسناه
- بستان الموما
- بستان النجمی
- بستان الورد
- بستان بدوران
- بستان حمید
- بستانی اسرائیلی
- بسته بندی کردن