ابلق

ابلق

کلمه ابلق در زبان فارسی برای اشاره به هر چیز دو رنگ، به‌ویژه سیاه و سفید، به کار می‌رود. این واژه اغلب در توصیف حیواناتی که دارای رنگ‌های متضاد هستند استفاده می‌شود.

توضیحات بیشتر

هر چیز دورنگ: این واژه به هر نوع شی یا موجودی نسبت داده می‌شود که دارای دو رنگ مختلف باشد، این دو رنگ معمولاً متضاد هستند.

سیاه و سفید: واژه ابلق به معنای ترکیب رنگ‌های سیاه و سفید است و در زبان فارسی به‌طور خاص به الگوها یا اشیایی اشاره دارد که دارای این دو رنگ به‌صورت متناوب یا در کنار یکدیگر هستند. این واژه در ادبیات و هنر به‌عنوان نمادی از تضاد، دوگانگی، و تعادل بین نیروهای مختلف استفاده می‌شود.

اسب ابلق: یکی از شناخته‌شده‌ترین کاربردهای این واژه در توصیف اسب‌هایی است که دارای الگوهای رنگی سیاه و سفید هستند. این نوع اسب‌ها به دلیل زیبایی و جذابیت خاص خود مورد توجه قرار می‌گیرند.

حیوانات دو رنگ: علاوه بر اسب‌ها، این واژه می‌تواند به سایر حیوانات دو رنگ نیز اشاره کند، به ویژه آن‌هایی که رنگ‌های سیاه و سفید دارند.

پیس یا پیسه: همچنین این واژه‌ به نوعی از لکه‌های پوستی اطلاق می‌شود که معمولاً به صورت نقاط سیاه و سفید در کنار هم دیده می‌شوند.

کنایه از روزگار و زمانه: در برخی از متون ادبی، ابلق به عنوان نمادی از تضاد در زندگی، مانند سفیدی روز و سیاهی شب، به کار می‌رود. این مفهوم می‌تواند به تغییرات و نوسانات زندگی اشاره داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

ابلق. [ اَ ل َ ] ( ع ص، اِ ) بعض لغت نامه نویسان فارسی این کلمه را معرب ابلک فارسی گفته اند لکن لغویون عرب اشاره ای بدان نکرده اند. دورنگ

فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - دو رنگ. ۲ - پیس، پیسه، سیاه و سفید. ۳ - مجازاً روزگار، زمانه. ابلک هم گویند.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی هر چیز دورنگ، به ویژه سیاه و سفید.
۲. (اسم ) [قدیمی] پرهای سیاه و سفیدی که سپاهیان و رزم جویان به کلاه خود می زدند.
۳. (اسم ) مطلق اسب.
* ابلق ایام: [قدیمی، مجاز] دنیا و روزگار و زمانه به اعتبار روز و شب، ابلق چرخ، ابلق فلک.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دو رنگ. ۲ - رنگی سصفید که با آن رنگ دیگر باشد. ۳ - چپار خلنگ خلنج پیس پیسه نرپیسه سیاه و سفید. ۴ - روز گار زمانه تصاریف دهر صروف لیل و نهار. و گاه از آن به ابلق ایام و ابلق چرخ و ابلق فلک تعبیر کنند بمناسبت سفید ی روز و سیاهی شب. ۵ - پر دو رنگی که سرهنگان و سران غوغا و جوانان شنگ برای زینت بر طرف کلاه میزدند. یا ابلق ایام. دنیا و روزگار به اعتبار شب و روز. یا ابلق توسن. از شب و روز دو رنگ و سر کش. یا ابلق جهان تاز. شب و روز یا ابلق چرخ. ۱ - شب و روز. ۲ - روزگار. یا ابلق عمر. شب و روز یا ابلق فلک. ۱ - شب و روز. ۲ - روزگار.
نام قلعه سمئول بن عادیای یهودی

جملاتی از کلمه ابلق

توشه ای چون پاره دل بر میانت بسته اند مرکبی چون ابلق لیل و نهارت داده اند
برای نمای آجری باید از آجری که برای نماسازی تهیه می‌شود استفاده نمود این آجرها به رنگ‌های بهی، قرمز، ابلق در بازار یافت می‌شود.
این درخت به ارتفاع ۱۰ تا۲۰ متر بوده و یک درخت با سرعت رشد بالا و مردم‌پسند است. برگ‌ها شانه‌ای، گل‌ها کوچک و به‌شکل خوشه‌هایی از شاخه‌ها آویخته می‌گردد. رویشگاه اصلی آن آمریکای شمالی است. شاخه‌ها باریک بوده و در مقابل بادهای شدید مقاومت چندانی ندارد. گل‌های نر و ماده روی پایه‌های جداگانه قرار دارند و تنها پایه‌های نر جنبه تزئینی دارند گونه دیگر افرای سیاه به شکل پایه ماده دیده می‌شود که برگ‌های آن حالت ابلق دارند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم