فرهنگ فارسی - صفحه 1129
- اصحاب حس
- اصحاب سته
- اصحاب ظاهر
- اصحاب قبور
- اصحاب مختار
- اصحاب مشاهده
- اصحاب نار
- اصحاب هشام
- اصحاب کیمیا
- اصحاح
- اصحاف
- اصحب
- اصرار داشتن
- اصرار نمودن
- اصرع
- اصطراب
- اصفح
- اصل کاری
- اصلا و ابدا
- اصلات
- اصلاح خواه
- اصلاح شدنی
- اصلان شاه
- اصلی کند
- اصول اربعمائه
- اصول اربعه
- اصول ثقیل
- اصولیین
- اصیبعه
- اصیلیه
- اضافیات
- اضطجاع
- اطراق
- اطرق
- اطل
- اطور
- اظب
- اظفر
- اظلاع
- اظله
- اظهر من الشمس
- اعتبار افتادن
- اعتبار گرفتن
- اعتبار یافتن
- اعتد
- اعتقال
- اعتلاف
- اعتیادات
- اعتیار
- اعثم کوفی
- اعجاز حسین
- اعداد مثلث
- اعدال
- اعدام کردن
- اعراب بائده
- اعراب منتفج
- اعراج
- اعراض نفسانی
- اعرب
- اعزاز الدوله