لغت نامه دهخدا - صفحه 433
- نارنجک انداز
- بلغاق
- صحفه
- صاحب عباد
- عجوزه
- ایران ویج
- ناچیز
- زراندود
- گیر کردن
- اسلامبولی
- الهی
- کمانچه
- چهارپایه
- واژون
- پرداخت
- مدیون
- وسائل
- واگفت
- چارشانه
- خاضع
- گواهی
- مهربان
- ایمان
- برهمه
- فرقدین
- سیرگاه
- گردن نهاده
- دستاویز
- عنان گرد کردن
- باد موافق
- رزم آور
- شیران
- منابع
- دار فانی
- متاعب
- شبکوک
- همچنین
- متعجب
- عقبی
- زبان شناسی
- مشابهت
- متشابه
- بدلاء
- تودیع
- شکرخواب
- صحبت داشتن
- متاخر
- لک و پیس
- چنگ
- فتنه زای
- لاغران
- پس آهنگ
- قارچ
- لبنان
- سوئد
- سلحشور
- ودایع
- دروغین
- گرگ
- ظریف