فرهنگ معین - صفحه 10
- سمح
- ناصب
- مهماندار
- احتمالات
- آبو
- سحا
- آشکوب
- متصوفه
- سکاف
- صفرا شکستن
- کوبیسم
- کواژ
- ممسوخ
- زنج
- تله تکس
- غرغره
- جوسنگ
- افند
- مزمار
- دارالملک
- از پس کردن
- حفیظت
- خندریس
- چشم آویز
- گاژ
- لنبوس
- رستی
- فرخو
- جان اهنج
- آب چشم
- ولدالزنا
- پیراستن
- شکران
- برنوشته
- پشتی
- لوی
- مسخر کردن
- وخشور
- تنبیده
- هورمزد
- هماز
- ثاني
- گواس
- اسیمه سار
- هموار
- مخصوصاً
- فاصل
- هاراکیری
- مضمون ساختن
- انتساخ
- عرین
- هیلله
- سالگرد
- شوامخ
- نزیه
- خم گرفتن
- سه تا
- زبرجد
- زربفت
- ثلاثی