فرهنگ معین - صفحه 12
- خفیف العنان
- انسدال
- طیطو
- غرور دادن
- لامحاله
- ترحم فرستادن
- سررسید
- تألیف کردن
- لیزم
- مربوب
- سیبرنتیک
- آهن خا
- دستی دستی
- برهم بسته
- مصایب
- کت و کلفت
- فراشه
- کار شناس
- شوب
- تاپال
- فنار
- مضاحکه
- سفاین
- زباله دان
- ایلاد
- شامت
- دنگال
- معسور
- لب گردان
- رضایت نامه
- اقبح
- برهود
- اسید
- آذین بستن
- احتجاب
- خراج گزار
- کروکر
- تنگ آمدن
- خوص
- سابقه سالار
- تأثیم
- افتاب گردک
- متقابلاً
- خروچ
- سریان
- زهراگین
- اغنی
- تسارع
- ساز زدن
- طبل خوردن
- نهمت
- گوالش
- افتراع
- سیکی خوار
- مثیب
- متخلل
- اپشک
- ته کشیدن
- اگنده گوش
- مظل