فرهنگ معین - صفحه 15
- آزمند
- ابخل
- زن قحبه
- رقوم
- السنه
- فرمانروایی
- بهاز
- سیاه نامه
- شیزوفرنی
- بیل مز
- استقبال کردن
- اویماق
- زوجات
- آسودهدل
- جهوری
- دهاء
- استیجاب
- بطریر
- آبافت
- زمامداری
- استنجاح
- مشجب
- قتلغ
- بلنج
- لازمه
- ستمگری
- ساکسفون
- اسوت
- اغلان
- تأکد
- تسفسط
- ساده تن
- اقانیم
- اخوین
- آب قند
- تبتیل
- حرف شنو
- لب چین
- انگول
- فشارش
- مشغولیت
- اجماعا
- اشارات
- صراحتاً
- آهنگی
- ترکیده
- فحاش
- شبگیر کردن
- تیره پشت
- ضخام
- حقالزحمه
- صافکار
- خاک و خل
- زنبری
- مؤول
- رفاده
- لغیط
- آب ریختن
- سرحال
- رزیستانس