عزیز

عزیز

یکی از صفات پروردگار متعال که در قرآن کریم به دفعات ذکر شده، صفت عزیز است که معمولاً در کنار دیگر صفات خداوند در متن یا انتهای آیات آمده است. واژه عزیز از ریشه عزّة گرفته شده و به حالتی اطلاق می‌شود که مانع از شکست انسان می‌گردد. همچنین، به زمین سخت و محکم نیز گفته می‌شود. این واژه به کسی اطلاق می‌شود که به دلیل قدرت و قوتش، بر امور غالب و مسلط است و نمی‌تواند مغلوب شود.

بسیاری از مفسران این واژه را از اسماء حسنی به شمار آورده و بیان کرده‌اند که خداوند ذات مقدسش را با این صفت توصیف کرده است، زیرا وجود او به عزت حقیقی‌اش منحصر بوده و از هرگونه نقص و شریک در مقام الوهیتش پاک است. این صفت، خداوند کریم را به عنوان قادر مطلق بر همه موجودات توصیف می‌کند، به گونه‌ای که هیچ موجودی را نمی‌توان با او مقایسه کرد. او همواره بر جهان و جهانیان غالب و چیره است و شایسته است که او را با عزت و عظمت یاد کنیم و همواره با عبودیت خالصانه به ساحت مقدسش اظهار ارادت نماییم. لغویون در معنای اصلی عزت و عزیز توافق دارند، اما در مصادیق و ارتباط آن با ریشه کلمه نظرات متفاوتی دارند.

لغت نامه دهخدا

عزیز. [ ع َ ] ( ع ص ) ارجمند. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( المصادر زوزنی ). ارجمند وبزرگوار و خطیر. ( زمخشری ). شریف و بزرگوار و باعزت.( از ناظم الاطباء ). گرانمایه و محترم. ( از فرهنگ فارسی معین ). منیع. گران. ج، عِزاز، أعزّة، أعزّاء، عِزازة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - گرامی، محبوب. ۲ - ارجمند، بزرگوار. ۳ - کمیاب، نادر.

فرهنگ عمید

۱. شریف، گرامی، گران مایه، ارجمند، بزرگوار.
۲. (اسم ) [قدیمی] لقب هر یک از فرمانروایان مصر یا بزرگترین صاحب منصب دربار فرعون.
۳. (اسم ) خویشاوند بسیار نزدیک.
۴. آنچه به سختی به دست می آید، کمیاب.
۵. [قدیمی] نیرومند، قوی.
۶. (اسم ) (تصوف ) پیر.
۷. از نام های خداوند.
* عزیز داشتن: (مصدر متعدی ) گرامی داشتن، ارجمند داشتن.
* عزیز کردن: (مصدر متعدی ) گرامی کردن.

فرهنگ فارسی

عماد الدین عثمان بن صلاح الدین ایوبی ملقب بالملک العزیز دومین از ایوبیان مصر ( جل. ۵۸۹ ه.ق./ ۱۱۹۳ م.- ۵۹۵ ه.ق./ ۱۱۹۸ م. ).
شریف، گرامی، گرانمایه، ارجمند، بزرگوار
( صفت ) ۱ - گرامی محبوب. ۲ - ارجمند گرانمایه شریف بزرگوار محترم ۳ - کمیاب نادر جمع اعزائ اعزه. ۴ - صفتی است از صفات باری تعالی. یا عزیز بی جهت.کسی که خود را به غلط محبوب دیگران پندارد. یا عزیز دردانه. کسی که والدین و اقوم او بیش از حد وی را مورد محبت و نوازش قرار دهند.
ابن هبه الله بن علی علوی حسنی جد او نقیب النقبای خراسان بود و نقابت علویان و وزارت سلطان به او پیشنهاد شد اما او از شدت زهد و تقوی از پذیرفتن آن امتناع ورزید و بسال ۵۲۷ قمری بطور ناگهانی در نیشابور درگذشت

فرهنگ اسم ها

اسم: عزیز (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: aziz) (فارسی: عزيز) (انگلیسی: aziz)
معنی: گرامی، ارجمند، محترم، از صفات پروردگار، آن که او را بسیار دوست بدارند یا برای او ارزش و احترام زیادی قائل باشند، محبوب، دارای رفاه، عزت و احترام در مقابلِ ذلیل، از نام ها و صفات خداوند، ( در قدیم ) دارای عظمت و احترام، ( در تصوف ) مرشد، پیر، گرانمایه، از نامهای خداوند

جملاتی از کلمه عزیز

یک عین به اختلاف اعیان بنمود جمال ای عزیزان
نفس نتوان گشت الا با سه چیز چون بگویم یاد گیرش ای عزیز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم