خدمتکار به فردی گفته میشود که به عنوان کارگر یا مستخدم در خدمت دیگران قرار دارد و وظایف خاصی را برای کمک به دیگران انجام میدهد. این واژه به طور کلی به افرادی اشاره دارد که در زمینههای مختلف خدماتی فعالیت میکنند، از جمله در خانهها، هتلها، رستورانها و سایر مکانها.
وظایف و مسئولیتها:
خدمتکاران ممکن است وظایفی مانند تمیز کردن، آشپزی، شستشو، خرید، مراقبت از کودکان یا سالمندان و انجام کارهای روزمره را بر عهده داشته باشند. در هتلها و رستورانها، آنها به مهمانان خدماتی مانند پذیرایی، نظافت و مدیریت درخواستهای مشتریان را ارائه میدهند.
انواع خدمتکاران:
خانگی: افرادی که در منزل افراد کار میکنند و به انجام کارهای خانه و مراقبت از اعضای خانواده میپردازند.
در هتل: افرادی که در هتلها کار میکنند و مسئول نظافت اتاقها و ارائه خدمات به مهمانان هستند.
در رستوران: افرادی که به مشتریان خدمات ارائه میدهند، مانند گارسونها و پیشخدمتها.
وضعیت اجتماعی و اقتصادی:
این شغل ممکن است به عنوان یک شغل با درآمد پایین و شرایط کاری دشوار شناخته شود. این موضوع میتواند تأثیرات اجتماعی و اقتصادی خاصی داشته باشد. در برخی موارد، مسائل مربوط به حقوق و شرایط کاری خدمتکاران مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. به ویژه در مورد حقوق کارگران، ساعات کاری و شرایط زندگی آنها.
هوفر در تمام عمرش با لهجهٔ آلمانی صحبت میکرد و این زبان را روان صحبت میکرد. او را مهاجری آلمانی به نام مارتا که از اقوام یا خدمتکاران بود و در خانهٔ آنها زندگی میکرد بزرگ کرد. بینایی هوفر در سن پانزدهسالگی به دلایل نامعلوم بازگشت. از ترس اینکه دوباره بیناییاش را از دست بدهد، فرصت را غنیمت شمرد و تا جایی که میتوانست مطالعه میکرد. بازگشت بیناییاش دائمی شد، اما هوفر هرگز عادت مطالعهاش را ترک نکرد.
اندرین حضرت از جملۀ خدمتکاران بیش باید که بود حقّ من و حرمت من
با مرگ ماکسیمیلیان یکم در ۱۵۱۹ دورر در پی حامی دیگری رفت. با همسرش و یک خدمتکارشان عازم هلند شد و در گذشتن از شهرهای سر راه آثاری نیز ایجاد کرد. هدف او حضور در مراسم تاجگذاری امپراتور جدید، کارل پنجم، امپراتوری مقدس روم بود.
در ۱۸۶۳ مانه با سوزان لینهوف ازدواج کرد، معلم پیانوی هلندی که با مانه همسن بود و برای تقریباً ده سال با یکدیگر رابطهای عاشقانه داشتند. لینهوف در ابتدا توسط پدر مانه، آگوس، برای آموزش پیانو به ادوار و برادر کوچکترش استخدام شد. او همچنین خدمتکار آگوس نیز بود. در ۱۸۵۲، لینهوف پسری را خارج از عرف زناشویی با نام لئون کوئیلا لینهوف به دنیا آورد.
نفوس و عنصر و ارواح و چرخ و اخترت بادا مطیع و تابع و محکوم و خدمتکار و فرمان بر
در طول سفر، تورا سان با پیرمردی در کیوتو مست میشود. اگرچه تورا سان هرگز اهمیت او را به طور کامل درک نمیکند، پیرمرد یک سرامیک ساز و یک گنج ملی زنده است. تورا سان در خانه سرامیکساز تأثیر خوبی بر خدمتکار پیرمرد میگذارد که آن زن ظاهراً عاشق تورا سان میشود.