فرهنگ فارسی - صفحه 4
- راه نبشتن
- ارته باذ
- گفتگو کردن
- در انجام
- بنیان گذار
- طبرسا
- خنادره ٔ کوچک
- گوران تالار
- انشائالله
- احلاس
- هسیر
- کرشمه پردازی
- عوار
- ارمنی فش
- حطیطی
- ولوالج
- مرابعه
- شیصبان
- احامر
- خرم درق
- چغال
- یعامل
- نیکو مزاج
- حسین صیادی
- حلیب
- وامداری
- ترقص
- سراج الدین وند
- مدح سرای
- مرده شو
- ذات التنانیر
- برامدن
- حادث شدن
- سنگ خوار
- دست خوش
- بنات
- تریاق
- بس بس
- خندف
- جبل العیون
- فرشاد شیر
- بی شام
- وجبه
- گماشته
- جوانمرگ شده
- پیشه گاه
- مکل
- دوا فروشی
- اشجار
- سیب چهر
- حصن البلاط
- برشتنی
- حبه السمنه
- اعتمام
- چاه کوتاه
- اشتکال
- عودق
- زارع
- ترانه زدن
- بی عمل