فرهنگ فارسی - صفحه 36
- سرسپرده
- آفتاب زردی
- التماس کردن
- قاتی
- فروگذاشت
- بیعرضه
- معرفة النفس
- سخنان
- بی موقع
- لاتی
- ذیروح
- تاتری
- لنگان
- آبشامه
- فرازه
- ساغرگیر
- ازالت
- آتش زا
- تغریق
- آفتاب گردش
- تجریع
- محافل
- آسیبزدن
- آیین بندی
- ال کردن
- آتش سرخ کن
- بدقلق
- استانداري
- مرحله دار
- سهامدار
- ادراکی
- خوگرفته
- آزوقه
- سوار کردن
- جان افشاندن
- آب شدن
- دامیار
- درطلب
- بایستگی
- صغارت
- تون تاب
- صادرکننده
- فازه
- قر و فر
- تراشکاری
- سلسال
- باده گساری
- اسپیدبا
- طنبوری
- تشوش
- شصتم
- سنجنده
- برجای
- انبرک
- عکاز
- رگ کردن
- ارایک
- زیرآبی
- باج خانه
- سفیدرو