فرهنگ فارسی - صفحه 1259
- زشتی کردن
- زعفران گونه
- زعیم الدین
- زغال اخته ها
- زغن اباد
- زفت و زکور
- زلاند جدید
- زلف اباد
- زمانه موافق
- زمین اسا
- زمین جسته
- زمین کردار
- زن اقل
- زنار تابی
- زنبور چی
- زنبورک و پاسگان
- زه اباد
- زه بردن
- زه خیار
- زه زده
- زه مکان
- زه نهادن
- زه وزاد
- زه کردن تن
- زهر خندان
- زهر مار کردن
- زهره داشتن
- زو بیوه
- زوار در رفته
- زوال پذیر
- زود ازار
- زود اشتی
- زود جور
- زود نقد
- زود نویس
- زور بازی
- زور بردن
- زور بستن
- زور دادن
- زور داشتن
- زور دان
- زور دوم
- زور دین
- زک و زار زدن
- زکی اباد
- زگ درو
- زی و قاف
- زیاده سری
- زیاده کردن
- زیارت کله
- زیان اور
- زیان اوری
- زیان بردن
- زیان دادن
- زیان مند
- زیبا خو
- زیبا روش
- زیبا شدن
- زیتون اکبر
- زیتون دشتی