لغت نامه دهخدا - صفحه 2
- داهق
- دانیژه
- طرف شدن
- اوهاط
- دغل درایی
- ملیت
- خبرگی
- خاکپاش
- زبان موی کردن
- خایف
- ملک افروز
- نادیده گوی
- چاروق
- درنگ پیشه
- خان زاده
- تکاسل کردن
- تکافی
- خوش حال
- ممنوع
- مير
- چابک
- چل
- کش
- اردو
- تجربه
- حال
- خطر
- دده
- دی
- تل
- جغد
- خبر
- خل
- دادا
- دال
- رأی
- سو
- عقل
- کت
- گالش
- گیلک
- آستر
- آغوز
- ابراهيم
- اختیار
- افت
- انقلاب
- کنترل
- دهباشی
- زمین
- سيد
- شاه
- فاحشه خانه
- درک
- بند
- خانمان سوز
- خدمت
- رصدخانه
- رنج
- مواخذه