فرهنگ فارسی - صفحه 1056
- زیانی
- زیب خسرو
- زیبا سخن
- زیبا سرشت
- زیبا نگار
- زیبارخ
- زیبال
- زیبقی
- زیبی
- زیتا
- زیتون پرورده
- زیتی
- زیدانلو
- زیدعلی
- زیده
- زیدون
- زیر اب
- زیر از میانه
- زیر بالا
- زیر بای
- زیر بزرگ
- زیر بند
- زیر خواب
- زیر خوان
- زیر رود
- زیر سازی
- زیر مشق
- زیر کاسه
- زیرافکند
- زیرانگ
- زیراهک
- زیرجامه
- زیرجان
- زیرده
- زیروان
- زیرپیراهن
- زیرکان
- زیست کردن
- زیفنون
- زیق
- زیلند
- زیله
- زیمر
- زین جناب
- زین دشت
- زین سان
- زین نهادن
- زین کوه
- زینت ده
- زینت گر
- زینل خان
- زینل
- زینلان
- زینهار خواستن
- زینهار خواه
- زینهار نهادن
- زینگونه
- زیه
- زیوار
- زیور کشی