لغت نامه دهخدا - صفحه 8
- زلعم
- قعاسب
- برگذار شدن
- خورد گردانیدن
- جدایی افتادن
- عیال دار
- خستنده
- سررشته دار
- شیردوشه
- هوا یافتن
- شرفنگ
- راضی
- مسکن
- هالک
- شرکت
- یوگا
- بیبی
- اردن
- دلار
- قبرس
- احساس
- فروتن
- اقامت
- اوستا
- اصلاح
- تفتیش
- تباهی
- ایقاع
- اولیا
- درابج
- ترجمانی کردن
- قر و غمزه
- جانوسیار
- تصدف
- مال شهاب
- میکل اباد
- مندخ
- اخاضه
- خاک کردن
- سدکیس
- حسین حاسب
- فیل تل
- عشرت فزا
- رحبتان
- پرخواه
- کُشتی
- رامد
- حسین دهستانی
- خود حکم
- درگیرانیدن
- لوح مشق
- جحوش
- سالم پاشا
- ستوردان
- وکبان
- وادی میان اباد
- قبابر
- طاقیه دوز
- هلاته
- کمرزرد بالا