کلمات لغت نامه دهخدا - صفحه 81
- نمارق
- نماز گزاردن
- نمله
- نمودش
- نمونه سازی
- نن
- نوء
- نوارچسب
- نواسه
- نواوری
- نوب
- نودران
- نورسنج
- نوع پرست
- نوله
- نوک دار
- نوک ریز
- نپار
- نپرسیده
- نپی
- نپیر
- نچسبی
- نچسبیدن
- نچسبیده
- نچیدنی
- نکح
- نکف
- نیاب
- نیازیدن
- نیزه دار
- نیزه ور
- نیزک
- نیشه
- نیشگون
- نیم بالان
- نیم تخت
- نیم راه
- نیم زبان
- نیم کاسه
- نیمه خشک
- نینیا
- نیک رای
- نیک روش
- نیک سرشت
- نیک سیرت
- نیک محضر
- نیک منظر
- نیک نفس
- نیک نهاد
- نیکو خصال
- نیکوروش
- نیکومنش
- هئوروتات
- هابس
- هاتا
- هاتر
- هادره
- هادی بیگلو
- هاران
- هاربورگ
- هارتی
- هارموز
- هارمونیم
- هارپاگون
- هاستر
- هاشم بیگ
- هاشم خانی
- هاشمیون
- هافون
- هالب
- هانائو
- هانری سوم
- هاوهاو
- هاپی
- هاچه سو
- هایتی
- هبته
- هتار
- هتک حرمت منازل
- هتک ناموس
- هجدک
- هجوری
- هجویه
- هخ
- هدن
- هدهاد
- هدیه کردن
- هذلی
- هرازجان
- هراسناک
- هراکلیت
- هراکلید
- هرثمه
- هردنگ
- هرزند عتیق
- هرزه ورز
- هرف
- هرفته
- هرل
- هرمز پنجم
- هرمزدیار
- هرمند
- هرموز
- هرمین
- هرنج
- هرنوی
- هروان
- هرکو
- هرکولانوم
- هرکولس
- هریان
- هریسان
- هریسه پز
- هریش
- هریو
- هز
- هزار اسب
- هزار بخیه
- هزار بد
- هزار دوست
- هزار رو
- هزار ستون
- هزار نوا
- هزار پای
- هزار پیشه
- هزار گز
- هزارات
- هزاراسپ
- هزارانی
- هزاربند
- هزارجریب
- هزارخال
- هزاردر
- هزاررود
- هزارپی
- هزارکوه
- هزاع
- هزبر سیستان
- هزبرافکن
- هزره
- هزن
- هزیر
- هزیع
- هزیمت افتادن
- هزیمت رفتن
- هزیمتی
- هزینه شدن
- هزینه کردن
- هس
- هست اول
- هست بند
- هست بود
- هست کند
- هست کننده
- هستان
- هستی صرف
- هسم
- هسپستان
- هشامی
- هشت ساله
- هشت پر
- هشت گوشه
- هشت یک
- هشتادمین
- هشتوگان
- هشتک
- هشتگان
- هشتیان
- هشده
- هشه
- هشون
- هشی
- هشیار سر
- هشیار مرد
- هشیار مغزی
- هشیار کردن
- هشین
- هشیواری
- هصیص
- هفا
- هفت اعضا
- هفت انجم
- هفت باغ
- هفت بحر
- هفت بر
- هفت برادران
- هفت بند
- هفت بنیان
- هفت بیخ
- هفت تابنده
- هفت تپه
- هفت حال
- هفت حوض
- هفت حکایت
- هفت خاک
- هفت خرگاه
- هفت خط جام
- هفت خیل
- هفت دایره
- هفت ده
- هفت دکان
- هفت رود
- هفت روزه
- هفت روس
- هفت سقف
- هفت شاخ
- هفت شوی
- هفت صندوق
- هفت ضلعی
- هفت طاق
- هفت طبق
- هفت عالم
- هفت فرس
- هفت فرش
- هفت قلم
- هفت لوح
- هفت مدبر
- هفت مشعبد
- هفت ملت
- هفت مهد
- هفت موج
- هفت میدان
- هفت میوه
- هفت نقطه
- هفت نه
- هفت هزار
- هفت هشت
- هفت هفت
- هفت هیکل
- هفت و شش
- هفت وادی
- هفت پاره
- هفت پایه
- هفت پرند
- هفت پشت
- هفت پیروزه کاخ
- هفت چراغ
- هفت چرخ
- هفت چشم
- هفت چوبه
- هفت کرده
- هفت گاه
- هفت گرد
- هفت گره
- هفت گوهران
- هفت یک
- هفتاد کرد
- هفتادر
- هفتالیان
- هفتمی
- هفته بازار
- هفتوان
- هفتک
- هفتگل
- هفصد
- هقل
- هل اتی
- هل دادن
- هلاس
- هلال ابرو
- هلال صابی
- هلال هلال
- هلاله
- هلانی
- هلاک گشتن
- هلاکدر
- هلاکو
- هلاگو
- هلایجان
- هلتاک
- هلته
- هلث
- هلجرد
- هلدم
- هلدی
- هلر
- هلس
- هلسینکی
- هلمند
- هلوبن دره
- هلور
- هلوپشته
- هلکه
- هلکی
- هلیش
- هم اتفاق
- هم ارتفاع
- هم اصل
- هم افسر
- هم باد
- هم بساط
- هم بستری
- هم تخت
- هم تختی
- هم ترانه
- هم تگی
- هم تیره
- هم جفت
- هم حال
- هم حجره
- هم حساب
- هم خانگی
- هم خرج
- هم خفت
- هم خو
- هم خور
- هم خورند
- هم خوی
- هم درود
- هم ده
- هم ذوق
- هم رازی
- هم رخت
- هم رده
- هم رزم
- هم ریختن
- هم زمین
- هم زنجیر
- هم سامان
- هم سبق
- هم سرای
- هم سطح
- هم سلک
- هم سنگی
- هم سو
- هم سپر
- هم سکه
- هم شغل
- هم شوی
- هم صف
- هم صفیر
- هم صنف
- هم طریق
- هم طریقت
- هم عقد
- هم عمق
- هم عهدی
- هم عیار
- هم فکر
- هم قافیه
- هم قامت
- هم قدح
- هم قرین
- هم قلم
- هم قمار
- هم قول
- هم قیمت
- هم لقب
- هم مادر
- هم مادری
- هم محله
- هم مرتبه
- هم میدان
- هم ناله
- هم ناورد
- هم نبردی
- هم نسبتی
- هم نشان
- هم نشستی
- هم نورد
- هم و غم
- هم وثاقی
- هم وقت
- هم پای
- هم پرسش
- هم پنجه
- هم چندان
- هم چهر
- هم کالبد
- هم کران
- هم کردن
- هم کشیدن
- هم کف
- هم کنیت
- هم کیسه
- هم کیشی
- هم گاه
- هم گهر
- هم گوهر
- هم گیر
- همائی
- همالی
- همامه
- همانان
- هماناک
- هماک
- همای شیرازی
- همای مروزی
- همایجان
- همایون بال
- همایون شکار
- همایون فر
- همایون پی
- همایون کن
- همایون گاه
- همبه
- همدان گشسب
- همدانک
- همدگر
- همران
- همراه کردن
- همزبانی
- همسالی
- همل
- همه روزه
- همه شان
- همه فن حریف
- همه کسی
- هموار کردن
- همورابی
- همچ
- همچونین
- همک
- همی جان
- همیره
- همیس
- همیم
- همیمه
- همینه
- همیون
- هنام
- هنب
- هنبر
- هنجن
- هند جگرخوار
- هند حنا
- هند و اروپائی
- هند گشای
- هنداز
- هندبار
- هندخاله
- هندر
- هندسه اقلیدسی
- هندلان
- هندمینی
- هنده
- هندو زاد
- هندوبچه
- هندوس
- هندوکه
- هندوی پیر
- هندوی چرخ
- هندوی گوی
- هندی بلاغ
- هندیان
- هنر بخش
- هنر بین
- هنر داشتن
- هنر سوار
- هنر فروش
- هنر پروری
- هنر کردن
- هنر گستر
- هنر یافته
- هنرسرا
- هنرکده
- هنزا
- هنشک
- هنم
- هنه
- هنو
- هنود
- هنون
- هنوی
- هنک
- هنگام جوی
- هنگان
- هنگروان
- هنگه
- هنگویه
- ههه
- هوا خورده
- هوا در هوا
- هوا گون
- هوادر
- هواده
- هوارت
- هواس
- هوب
- هوبر
- هوتانه
- هوتس
- هوتسما
- هوتی
- هوج
- هوخ
- هودسن
- هودل
- هوذر
- هورا کشیدن
- هورالعظیم
- هوراند
- هورز
- هورستار
- هوره
- هوزن
- هوس باختن
- هوس بردن
- هوس گوی
- هوسرانی
- هوسک
- هوش بردن
- هوش ربایی
- هوش زدا
- هوش و هنگ
- هوش و گوش
- هوشع
- هوشه
- هوشور
- هول و هراس
- هولدرلین
- هولس
- هولیق
- هومه
- هونه
- هوهه
- هوول
- هوپمن
- هوکی
- هویان
- هویدائی
- هویر
- هویزه
- هویس
- هویش
- هویشم
- هپروتی
- هژده هزار عالم
- هژدهم
- هکات
- هکاری
- هکذی
- هکم
- هکوان
- هکی
- هگمتان
- هیا
- هیب
- هیتال
- هیتان
- هیتلر
- هیثم
- هیجاء
- هیجدهمین
- هیجی
- هیربدان هیربد
- هیربدستان
- هیزه
- هیزی
- هیسپانیا
- هیف
- هیفاء
- هیفده
- هیق
- هیلبرت
- هیلمان
- هیلی
- هیمالایا
- هیمان
- هینوم
- هیهای
- هیوان
- هیوب
- هیوسیامین
- هیول
- هیوی
- هیکس
- هیکلی
- هیی
- وائز
- وابسته شدن
- واجار
- واحد ارتشی
- واحد دریایی
- وادعی
- وادی القری
- وارفتن
- وارمی
- وارنگی
- وارونه شدن
- وارگه
- واریز کردن
- وازیچه
- واسعه
- واضح کردن
- واعد
- واغ واغ
- وافره
- وافسردگی
- واقف کردن
- والاشان
- والج
- واله داغستانی
- والیدن
- واها
- واوات
- واکس زدن
- واکسن زدن
- واگذارده
- واگیره