فرهنگ فارسی - صفحه 87
- جان ستانی
- بلند قد
- سلان
- محنت بر
- لقاطات
- وهق
- بدزبان
- تصامم
- اولیس
- افسوس کردن
- استکشاف
- سرخانه
- حوردیس
- آمیژه
- نقلا
- اظهار
- خار انگبین
- گماشتگی
- پلوها
- مشاهده کردن
- اعتذار
- عرق خوری
- تنگستانی
- بشری
- نفس حسی
- دژبانی
- تاخیر کردن
- چهارلنگ
- اغریرث
- زعن
- بدگمانی
- بالنده
- خو کرده
- اکثار
- جامانده
- امتداد
- دارفانی
- شمایلی
- عقربی
- تاریخ بیهق
- چراندن
- کتابشناسی
- نیابت داشتن
- امثالها
- کفشدوز
- احوط
- قیافه
- تصرف
- شافعی
- دارایی
- عیلام
- ساتراپ
- بئر معونه
- کمینگاه
- عدیم
- ضربت
- نمازی
- فایض
- آلام
- قرعه کشی