فرهنگ فارسی - صفحه 1637
- انجیر ادم
- انجیر بستی
- انجیر بوسه
- انحراف جستن
- انحراف ورزیدن
- اند خواره
- انداباد بالا
- اندار کلی
- اندازه ٔ هندسی
- اندر اختن
- اندر اشفتن
- اندر اغازیدن
- اندر بیگ
- اندر خورا
- اندر رسانیدن
- اندر رمیدن
- اندر زدن
- اندر قاش
- اندر واه
- اندر پذیرفتن
- اندر گذرانیدن
- اندر گشادن
- اندر یافتنی
- اندرز ناپذیر
- اندرمیان نهادن
- اندرهم گشادن
- اندرو خارون
- اندرو ماخس
- اندرو ماخوس
- اندرو میدا
- انده خرما
- انده داشتن
- انده کشیدن
- اندهگین کردن
- اندو صارون
- اندوه ستان
- اندوه وابردن
- اندوه واشدن
- اندوهگن شدن
- اندوهگن کردن
- اندوهگین گردیدن
- اندک خواری
- اندک مایگی
- اندک مندک
- اندک نگرش
- اندی خرما
- اندیشه افکندن
- اندیشه ناکی
- اندیشه گار
- اندیشه گاری
- انزوا جستن
- انزوا جویی
- انس کریت
- انسانیت پرور
- انشر و منشر
- انصاف هندی
- انف العجل
- انف الناقه
- انفاذ داشتن
- انور یزدی