فرهنگ فارسی - صفحه 1461
- مشکین چاه
- مصطفی اول
- مصطفی میرزا
- مصلحت خواه
- مضروب فیه
- مظفر کرمانی
- معاشرت داشتن
- معاف نامه
- معجون کش
- معمور شدن
- معمول کردن
- معین اباد
- مغز کردن
- مفت بر
- مفت بری
- مفتول سر
- مفتول کش
- مقادیر شناس
- مقاطعه چی
- ملت دوست
- ملت دوستی
- ملخ شمار
- ملمع گر
- ملک ران
- ممه دل
- من من کردن
- من و من کردن
- منسوج باف
- منظور کردن
- مه پیشانی
- مهار گسسته
- مهر افزا ی
- مهرداد چهارم
- مهره زده
- مو ستردن
- مواجب خوار
- مورچه پا
- موزائیک ساز
- موزه مال
- موسی قلی کندی
- موفق کردن
- موقوف شدن
- مومن اباد
- مومیا گر
- مومیایی بخش
- مومیایی دادن
- موکب رو
- مچ قاسم
- مژده پذیر
- میانه حالی
- میانه خور
- میده نه
- میر اتش
- میراث ستان
- میرزا میرانشاه
- میمنت داشتن
- میمون بازی
- مین باشی حصاری
- میوه دان
- نا ازاد