فرهنگ فارسی - صفحه 1463
- نشانی شدن
- نصرت اثر
- نصرت ایت
- نصرت جو
- نعل زده
- نفت گیری
- نق نقو
- نقاره زن
- نقاره چی
- نقره پا
- نقصان پذیری
- نم دادن
- نم سنج
- نمود کردن
- نمک اب
- نمک انگیز
- نمک بند
- نمک تازه کردن
- نمک حلال
- نمک ریختن
- ننگ امدن
- ننگ نامه
- نهار و ناشتا
- نهر حد
- نو مسلمانی
- نوبت دادن
- نوبت دار
- نوبه زدن
- نوجه مهر
- نوروز اصل
- نوش اباد
- نک و ناله
- نکته جویی
- نکو طالع
- نکویی کردن
- نگار بندی
- نگرش کردن
- نگهبان کردن
- نی بر سر کسری
- نی تراش
- نیابت گری
- نیزه اندازی
- نیزه بردار
- نیل گاو
- نیلو پل
- نیم بهر
- نیمه روزه
- نیمه سیر
- نیک اخلاقی
- نیک نهادی
- نیکو خط
- نیکو خو ی
- نیکو طلعت
- نیکو چشم
- هارت و پورت
- هاله شدن
- هامون شدن
- هان و هین کردن
- هدیه فرستادن
- هرزه شدن