لغت نامه دهخدا - صفحه 566
- آدمک
- امیرالبحر
- آدینده
- آبکار
- تسهیم
- ابلوک
- آجیدن
- خشین
- ساوری
- دلسردی
- المپياد
- آبگیری
- اسفرزه
- آغاری
- اراقه
- استنساخ
- بار گرفتن
- باستار
- بغیاز
- بیسار
- حفد
- حق الناس
- خرمندی
- خواهش کردن
- درد دل کردن
- دهدهی
- دودوک
- دیگپایه
- ذوحسب
- سرچنگ
- آتشپاره
- اباحت
- آب خورش
- آتشکار
- اجتلاب
- اشپیل
- انخفاض
- بلغنده
- دست برنجن
- دیوباد
- آزادمردی
- آماجگاه
- آب خشک کن
- آرام شدن
- آغشتن
- آلیز
- آبفشان
- آفتابگیر
- آفرازه
- بادامک
- آبرومند
- آب رخ
- آبنما
- آتش نشان
- آثام
- آثم
- آشفتهبخت
- آفتابپرستی
- آفرینگان
- آکنده گوش