سرو درختی همیشهسبز از خانواده سروها (Cupressaceae) است که به دلیل شکل بلند و باریک خود شناخته میشود. این درخت در مناطق معتدل و گرمسیر رشد میکند و به خاطر زیبایی و مقاومتش در برابر سرما و خشکی، در باغها و پارکها کاشته میشود.
ویژگیها
سرو دارای برگهای سوزنی شکل و همیشه سبز است، این درخت تنهای باریک و بلند دارد، همچنین عمر طولانی و مقاومت در برابر شرایط سخت محیطی از ویژگیهای آن است و چوب خوشبو و مقاومش در صنعت چوب کاربرد فراوانی دارد.
نمادها
نماد جاودانگی و بیمرگی: به دلیل همیشه سبز بودن، این درخت نماد زندگی پایدار و ابدی است.
نماد اندوه و سوگ: در برخی فرهنگها، این درخت در قبرستانها کاشته میشود و به عنوان نماد غم و یادبود درگذشتگان شناخته میشود.
نماد استقامت و پایداری: شکل ایستاده و مقاوم آن، نماد ایستادگی در برابر سختیها و مشکلات است.
نماد پاکی و خلوص: در بعضی فرهنگها به عنوان درختی مقدس و نماد پاکی شناخته میشود.
کاربردها
سرو به عنوان درختی زینتی در فضای سبز و طراحی منظر شهری کاربرد دارد، چوب آن به دلیل مقاومت و بوی مطبوع در ساخت مبلمان، درب و پنجره استفاده میشود و همچنین برخی گونههای آن در طب سنتی برای خواص دارویی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
سرو. [ س َرْوْ ] ( اِ ) پهلوی «سرو» ( فرهنگ وندیداد ص 206 ) و «سرب » ( بندهشن ص 116 )،طبری «سور» ( سرو ) ( واژه نامه ص 448 )، عربی «سرو»، سریانی «شربینا» ( بضم اول )،اکدی «شورمنو». اصل کلمه اکدی است. ( معجمیات عربیه - سامیه ص 221 ). فرانسوی «سیپره ». «کوپرسوس » ( ثابتی ص 187 ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). نام درختی است معروف و مشهور و آن سه قسم میباشد: یکی سرو آزاد و دیگری سرو سهی و سیم سرو ناز و عربان سرو را شجرةالحیة خوانند، چه گویند هرجا که سرو هست البته مار هم هست. اگر برگ آن را بکوبند و با سرکه بیامیزند موی را سیاه کند. ( برهان ). درخت معروف و آن سه قسم است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخش راست رسته باشد. ( رشیدی )
(سَ رْ ) [ په. ] (اِ. ) درختی است مخروطی شکل که در نواحی کوهستانی شمالی ایران می روید. سرو آزاد، سرو سهی، سرو ناز و زادسرو هم گفته اند.
(سُ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - شاخ جانوران، شاخک حشرات. ۲ - پیالة شراب.
درختی مخروطی شکل، همیشه سبز، دارای شاخه های کوتاه پوشیده از برگ های ریز که بلندیش تا ۲۰ متر می رسد و چوب آن محکم و بادوام است.
* سرو آزاد: = (زیست شناسی ) سَروْ
* سرو چمان: [قدیمی، مجاز] = * سرو روان
* سرو خوش رفتار: [قدیمی، مجاز] معشوق زیبا و خوش قدوبالا و خوش رفتار.
* سرو روان: [مجاز] معشوقی که قامتی چون سرو دارد و به زیبایی راه می رود، سرو خرامان، معشوق: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد / راست گویی به تن مرده روان بازآمد (سعدی۲: ۴۱۴ ).
* سرو سهی: [قدیمی]
۱. سرو راست رسته، درخت سرو که دارای شاخ و بال راست باشد.
۲. [مجاز] معشوق خوش قد وبالا.
۳. (موسیقی ) [قدیمی] از الحان سی گانۀ باربد: وگر سرو سهی را ساز دادی / سهی سَروَش به خون خط بازدادی (نظامی۱۴: ۱۸۰ ).
* سرو کوهی: (زیست شناسی ) = عرعر۲
* سرو ناز: (زیست شناسی ) نوعی از سرو که مخروطی شکل و زیبا است و برای زینت در باغ ها و خانه ها کاشته می شود، درخت سرو، سرو نورسته و خوش نما، سرو شیرازی، سرو کاشی.
شاخ گاو و گوسفند و امثال آن ها.
درختی است از راسته بازدانگان از تیره مخروطیان که دارای برگهای سورنی و دایمی است و ارتفاعش تا ۲۵ متر و محیط تنه اش تا ۲ متر میرسد و آن به شکل مخروط بالا میرود. چوب سرو سفید و در برخی گونه ها زرد دنگ یا کمی مایل به قرمز است و بوی مطبوعی دارد و بسیار محکم و گرانبهاست. میوه های آن شبیه میوه کاج ولی به مراتب کوچکتر از آن و به اندازه یک فندق میباشد که مخروطی شکل و دارای بویی تند و مطبوعی میباشد. در مناطق کوهستانی ایران سرو فراوان و به نام اورس نیز خوانده میشود شربین سرو جبلی. یا سرو آزاد. سرو. یا سرو آزاده. سرو آزاد. یا سرو جبلی. ۱ - به گونه های مختلف پیرو نیز اطلاق شود یا سرو خرامان. معشوق خوش قد و قامت. یا سرو خمره یی. گونه ای سرو دارای برگهای ریز شبنمی. ساقه اش بر افراشته میشود. شاخهایش حامل گلهای فراوان کوچک و متقابل است. میوهاش هم کوچک است. یا سرو خوشرفتار. معشوق خوش قامت خوش حرکت. یا سرو روان. ۱ - قد و قامت معشوق. ۲ - معشوق خوش قد و قامت. یا سرو ستاه. آهنگی است از موسیقی قدیم. یا سرو سهی. ۱ - سرو راست رسته. ۲ - معشوق خوش قد و قامت. یا سرو سیاه. کاج. یا سرو شکسته. یکی از شعارهای ایران که در جامه های ترمه ( رسمی ) و فرشها و قالی ها منقوش کنند. یا سرو شیرازی. سروی که در شیراز نیکو به عمل آید. سرو ناز. یا سرو کوهی. ۱ - سرو. ۲ - به گونه های مختلف پیرو نیز اطلاق میشود. یا سرو ناز. ۱ - گونه ای سرو که زمینی است و در باغها و منازل پرورش می یابد و دارای شکل مخروطی ( کله قندی ) بسیار خوش اندام است سرو شیرازی سرو کاشی شجره الحیاه ۲ - نوایی است از موسیقی قدیم ( گاو گوسفند گاو میش و غیره ). ۲ - پیاله شراب. ۳ - شاخ و میله درازی که بر روی حشرات است.
ده از دهستان برا دوست بخش صومای شهرستان رضائیه.
اسم: سرو (دختر، پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن، طبیعت، هنری) (تلفظ: sarv) (فارسی: سَرو) (انگلیسی: sarv)
معنی: شاداب و با طراوت، از شخصیتهای شاهنامه، ( در گیاهی ) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است، نام پادشاه یمن و پدر سه عروس فریدون پادشاه پیشدادی
{service} [ورزش] ضربۀ آغازین بعد از هر بار ردوبدل شدن امتیاز در بازی هایی مانند بدمینتون و تنیس و والیبال
سَرو (cypress)
گروهی از درختان یا درختچههای سوزنی برگ جنس Cupressus، تیرۀ سرو، شامل بیست گونه. منشأ این گیاهان نواحی معتدل نیمکرۀ شمالی است، اما در نواحی گرم نیز کاشته شده اند. برگ های کوچک فلس مانند و میوه های مخروطی چوبی، با فلس های گره مانند، دارند که محتوی صمغ معطری است. شبه سروها درختانی همیشه سبز از جنس Chamaecyparis اند. این جنس حدود شش گونه دارد که بومی شمال امریکا و شرق آسیایند.
سرو (شاهنامه). سَرو (شاهنامه)
(یا: پَت سَرو؛ پَخت خسرو، بوخُت خُسرو، بُخت خُسرو) در شاهنامۀ فردوسی، شاه یَمَن به روزگار فریدون. فریدون دختران او را برای پسران خود خواستگاری کرد. سرو، که تاب دوری از دختران را نداشت، مهلت خواست و سرانجام از فریدون خواست تا پسران خود را برای آزمودن به یمن بفرستد. فریدون پسران خود را با سپاهی بزرگ به یمن فرستاد. چون پسران خفتند، سرو خواست به جادو باد و سرما انگیزد و آنان را نابود کند. جادو کارگر نیفتاد و سرو ناگزیر دختران خود را به سَلْم و تور و ایرج داد. سرو، در کین جویی منوچهر از کشندگان ایرج، او را یاری داد.
بر سرو مه آورده که این کیست جمالی بر موی کمر بسته که این چیست میانی
هم بر سر سرو آفتاب است هم در بر ماه پرنیان است
عنای جان معادی بود میان قبا سرور جان موالی بود فراز سریر
با رخ چون ماه و قد همچو سرو وز دو ابروی کج و چشم سیاه