فرهنگ فارسی - صفحه 442
- کارد
- کاردار
- کاردان
- کاردانی
- کاردو
- کاردک
- کاردیده
- کاردینال
- کاردیوگراف
- کارران
- کارزار
- کارستان
- کارسنج
- کارشناس
- کارشناسی
- کارشکن
- کارفرمای
- کارل
- کارمندی
- کارنامه
- کارناوال
- کارند
- کارنده
- کارنو
- کارنگ
- کاره
- کاروانسالار
- کاروانسرا
- کاروانسرای
- کاروانه
- کاروانگاه
- کاروانی
- کارورز
- کارپرداز
- کارکرد
- کارکردن
- کارکرده
- کارکن
- کارکیا
- کارگاه
- کارگذار
- کارگران
- کارگزار
- کارگزینی
- کارگشا
- کارگیر
- کاری
- کاریز
- کاریکاتوریست
- کاز
- کازرون
- کازه
- کازینو
- کاس
- کاسات
- کاسب
- کاسبی
- کاست
- کاسته
- کاستی